برچسب: عبادت

جملاتی برای عبادت

 
 
نوشته: لوئیس

عبادت (به صورت دعا خواندن) همیشه برایم مشکلاتی همراه داشته است. البته در این موضوع شکی ندارم که دعا تجربه‌ای مهم و در ارتباط با واقعیتی اساسی است. با مطالعه‌ی متون بسیاری از «محققین» معنوی (از ادیان و نژاد‌های مختلف) اهمیت دعا را حس کرده بودم و به آن اعتقاد داشتم. هر بار این متون را می‌خواندم، به یاد یکی از مقدسین۱ می‌افتادم که می‌گفت دعا عطر «وطن اصلی» ما را به مشام می‌رساند و یا به عبارت دیگر ما را با جهان حقیقی مرتبط می‌کند. با این حال بین کیفیت دعایم با احساساتی که این نوشته‌های زیبا بیان می‌کردند فاصله‌ی زیادی بود.

من تعدادی از دعاها را بلد بودم. چندتایی از آنها را انتخاب کردم و سعی می‌کردم به طور مرتب و با توجه آنها را بخوانم. لحظاتی هم بود که نسبت به آن مبدئی که ما او را خدا می‌نامیم کششی ناگهانی احساس می‌کردم. ولی می‌دانستم که تمام اینها ورد خوانی است، احساساتی زودگذر و تلاشی است که به نتیجه نمی‌رسد. همیشه از آنچه انتظار داشتم پایین‌تر بودم.
 

چند توصیه برای سیرکمال

 
 
 
OE2س: چگونه می‌توان عقیده را کامل کرد؟

ج: عقیده به وسیله‌ی ایمان کامل می‌شود. یعنی وقتی قلب از راهی که می‌رود تأمین حاصل کرد که راه صحیح دارد می‌رود، ایمان پیدا می‌شود؛ وقتی ایمان پیدا شد عقیده حاصل خواهد شد، شرایط عقیده هم شک و تردید نداشتن است. عقیده زمانی که کامل شد، عشق و شوق و ذوق پیدا می‌شود؛ وقتی عشق و ذوق حقیقت حاصل شد، پیرو می‌شود و کوشش می‌کند به مقصود برسد؛ وقتی که کوشش کرد و راه را به دست آورد، البته به مقصود خواهد ‌رسید. بعبارهاخری کامل شدن عقیده، نتیجه‌ی فتح باب برای حق‌شناسی و راه پیدا کردن می‌شود.

س: برای موفق شدن در سیرکمال معنوی، چه توصیه‌ای می‌کنید؟

ج: برای سیر کمال علاوه بر انجام دستورات، فقط همیشه توجه فکرت به خدا باشد، در هر کاری که می‌کنید فرض کنید که خدا مثل یک نفر نزد شما ایستاده و آنچه می‌دانید که مطابق میل اوست عمل کنید، همین قدر بر شما کافی است.

س: چگونه رضایت خدا را می‌توان به‌دست آورد؟

ج: رضایت خدا آن است: آنچه در احکام دینی به شما دستور داده شده است تماماً به جای بیاورید، یعنی اوامر خدا را به جای بیاورید و نواهی خدا را ترک کنید، النهایه این کاری که می‌کنید، طلباً لمرضاه‌الله باشد، نه به قصد اجر و مزد؛ هر چه خدا در دنیا و آخرت به شما عطا فرموده فبها، و اگر هم نداد، شاکر و تسلیم و راضی به رضایت او باشید. بعباره‌اخری در مقابل هر عبادت و دین‌داری و حق‌پرستی که می‌کنید انتظار هیچ اجر و مزدی نداشته باشید، فقط و فقط برای خاطر رضای خدا باشد. پس باید بندگی خدا بکنید برای این‌که تو بنده‌ی او هستی و وظیفه‌ات عبادت و اطاعت است. باید به خودت تلقین کنید ای بنده‌ی عاصی، شما باید اطاعت امر خدا کنید و نافرمان نباشید چون وظیفه‌ی‌ تو است، بدون هیچ گونه انتظار پاداش و مزدی.
 

چند توصیه برای تسلط بر نفس

 
 
 
OE2س: از تعالیم شما چنین استنباط می‌شود که اساس کار معنوی، مبارزه با نفس و اجتناب از غرور است. در گذشته من به چهار طریق بر نفس خود مسلط می‌شدم: ۱- عمل به توصیه‌های شما ۲- ریاضت کشیدن ۳- عبادت مخفی ۴- خدمت به خلق و پناه بردن به جم. ولی حال وسوسه‌ی‌ نفسانی چنان مرا احاطه کرده‌است که در گردنه گیر آمده‌ام، کمکم کنید و از آن نصایح گران‌بهای خودتان با زبان ساده برایم مرقوم فرمایید که سرمشق قرار دهم.

ج: راجع به مبارزه‌ی‌ با نفس همان چهار راه خوب است فقط یک چیز دیگر به آن اضافه کنید و آن اینست: همیشه هر چه ریاضت می‌کشید و عبادت می‌کنید همه را در نظر خود حقیر و کوچک بشمارید و از آن مغرور نشوید و با نفس همیشه به‌نظر خصومت و دشمنی نگاه کنید. اگر نفس خیالی هم به‌شما جلوه‌گر (تلقین) می‌کند که مطابق با خدا پرستی باشد، اگر به نفعت بود عمل کن و به او بگو که من به ‌حرف تو عمل نکردم، بلکه به نفع خودم عمل کردم، والا اِی نفس… تو مزور و دروغگو و کاذب هستی و کوچکتر از آن هستی که من مطیع تو باشم. مثلا اگر نفس به شما گفت: مگر ندیدی فلان‌جا فلان پیشگویی صحیح را کردی یا دعایت تأثیر کرد پس باطن‌دار هستی! جواب دهید ای نفس بی‌کردار، من که قادر نیستم ناخنی را از خودم کم و زیاد کنم، یک موی سیاهی را سفید و یا سفیدی را سیاه کنم، باطن‌دار کجا هستم؛ نهایت اگر کراماتی صورت گرفته تصادفی بوده و تأثیر آن هم از توجه عقیده‌ی‌ طرف بوده، پس تو غلط می‌کنی. اگر باز نفس به تو گفت روزه بگیر و ریاضت بکش، بگو ای نفس، من روزه و ریاضت را چون می‌دانم تقویت روح می‌دهد و تو را ضعیف می‌کند می‌کشم، اما نه به گفته‌ی تو، بلکه به گفته‌ی روحم و به‌ گفته‌ی اولیای بزرگ است که ریاضت می‌کشم. آنوقت اگر کسی از آن نفس سؤال کند ای نفس، تو که راضی نیستی ضعیف بشوی و روح تقویت شود، پس چرا دستور ریاضت کشیدن که سرمایه‌ی ‌ تقویت روح و ضعف تو است به فلان کس می‌دهی؟ یواشکی و به‌طور آهسته و محرمانه جواب خواهد داد: ای سائل به کسی نگوئید که مقصود من چیست، چون غرور بطوری مضر است که از هر گناهی بیشتر روح را ضعیف و نفس را قوی می‌کند، می‌خواهم به‌این وسیله فلانی را گول بزنم و او ‌را به ریاضت‌کشی وادار کنم که از خودش مغرور بشود، آنوقت از آن راه، روح را زمین بزنم و بیچاره‌اش کنم. خلاصه راه نفس کشی، مغرور نشدن و برخلاف میل او رفتار کردن است و بس.