هفت اصل از اندیشه استاد الهی (قسمت آخر)
[این مقاله ادامه مقاله «هفت اصل از اندیشه استاد الهی» می باشد]
اصول اخلاقی عملی : پرورش فکر و احترام به حقوق
فرایندهای جذب و رشد که «طب روح» در برمیگیرد، استعاره نیستند، بلکه معنایی عملی دارند و باید تجربه شوند. باری نیروی فعال عمل معنوی، پرورش فکر است و دلیل آن ساده است: جوهری که از آن ساخته شدهایم، این احساس که وجود داریم، آگاهیمان از اینکه یک « خود» هستیم، همه نیات و ادراکات و احساسات یا دریافتهایی که در انسان به صورت اعمال ارادی، کلام و کنش بیان میشوند، چیزی جز فکر نیستند. از طریق محیط فکر است که از برخی انگارهها یا برخی اصول تغذیه میشویم و خواستهها و طرحهایی را شکل میدهیم؛ از مبنای جریان فکر به رفتارمان سمتوسو میدهیم و میتوانیم خصوصیاتمان را تغییر دهیم و عادات تازه و قابلیتهای تازه و صفات یا فضیلتهایی را در خود پرورش دهیم. پس لازم است متوجه باشیم برخی اصول و اندرزهای کنش چگونه قادرند بر روان ما تأثیر بگذارند و رفتار ما را تغییر دهند. همچنین ضروری است از انگیزشها یا نیات واقعیای که از طریق اعمالمان بروز مییابند، آگاه باشیم.
بدینترتیب، عمل معنوی دارای دو رویه است. رویه نخست بهسمت« خود» و خودشناسی است. بخشی از این شناخت، روانشناختی است: منظور آگاهییافتن از غرایز و امیال و بهتر تمیزدادن گرایشهای روان، آرزوهای عمیق، اعتقادها، تردیدها، صفات و ضعفهای خویش است. اما بیش از آن باید با مشاهدهای روزانه، به ساختوکارهایی توجه دقیق کرد که از طریق در خواستهای روانی (یا روحی- روانی) و اَشکال گوناگون وجدان اخلاقی در جریان افکار و کنشهایمان دخالت میکنند. این آگاهی مربوط میشود به من آگاهِ عمیق، که نباید آن را با من آگاهِ در سطح، که هویت روانی و اجتماعی ما معمولاً بدان وابسته است اشتباه کرد. این شناختی فعالانه نیز هست که، در واقع، حاصل آن تسلط بیشتر بر بخش انگیزشی و آمرانه «خود» ماست.
نفس اماره در واقع ذهن ما را در حالتی از بیتعادلی دایم نگاه میدارد و هشیاری ما را در مورد غرایز میکاهد. این غرایز همانطور که دیدیم ریشهای طبیعی و ضروری دارند اما، چنانچه رهایشان کنیم، بدسگال، نامشروع و مضرند. کار درونی، که عبارت است از شناختن اثرات « نفس اماره» و مقابله با آن از راه تغذیه فکر با اصول یا «مواد غذایی» اخلاقی صحیح، نیروی محرک خودشناسی است. شناخت نفس امارۀ خویش و نحوههای کنش آن بهمنظور اقدام مؤثر در مقابل آن، همان خودشناسی است. پس خودشناسی به دروننگری روانی فرو نمیکاهد. خودشناسی، آنطور که استاد الهی توصیف میکند، بهانجام رساندن تمامی فرایند پرورش فکر است.
با اینحال، ما عملاً در اجتماع زندگی میکنیم، بهطوری که بیشتر مشکلات یا آزمونهایی که انسانِ درگیر با نفس اماره با آن مواجه است، بهگونهای کمابیش مستقیم به دیگران برمیگردد و به رابطهای که با اطرافیان خود، اعم از خویشاوندان و همکاران دارد. ارتباط با دیگران رویه دوم و رویه اساسی سیرکمال است. پرورش فکر، در این رویه، بهشکل رعایت حقوق دیگری درمیآید، که بهاعتقاد استاد الهی یکی از ستونهای کاربست معنوی است. تجاوز نکردن به حقوق دیگران چراغ راهنمایی است که فکر و کنش در هر وضعیتی باید بر اساس آن تنظیم شود. و ضابطهبندی بنیادین آن کاملاً شناختهشده است: آنچه را در حق خود نمیپسندیم، در حق دیگران هم نپسندیم. استاد الهی خاصه بر این نکته بسیار تأکید دارد که هر آفریدهای آرزو دارد در آرامش زندگی کند؛ این حق اساسی اوست، و خداوند تخطی از آن را نمیپذیرد. باری نفس اماره، از آنجا که حد و مرزی نمیشناسد، مدام، و بهگونهای کمابیش آشکار، به حقوق دیگران تجاوز میکند. پس میتوان گفت که مبارزه با «نفس اماره» در عمل عبارت است از تلاش در رعایت حقوق آفریدگان در هر شرایطی (استاد الهی معتقد است، همانطور که حقِ «خود» وجود دارد، حق تن، حق اشیا و حتی حق خداوند نیز وجود دارد). توجه به دیگران، بردباری و نوع دوستی، صفاتی هستند که کسب آن، برای تغییر دادن جوهر وجود، بهنیروی اراده و پشتکار کاری اساسی است.
در اینحال، عمل در مسیر سیرکمال قبل از هر چیز با مبارزهای درونی آشکار میشود. خواه شناختن خود مد نظر باشد و خنثاکردن ترفندهای «نفس اماره»، با تعمق در خود، خواه رعایت حقوق دیگران در رفتار بیرونی و گفتار و بهتر از همه، کمک به همنوعان بدون توقع. در همه حال در وهله اول باید روی جریان افکار خویش کار کنیم، خاصه به نیتی که راهنمای اعمالمان است، به قضاوتهایی که در مورد دیگران میکنیم و به اندیشههایی که در مورد دنیا و آنچه برایمان رخ میدهد در سر میپرورانیم، توجهی خاص مبذول داریم.
ادراک معنوی و سیستم علّی
طب روح و خودشناسی: استاد الهی در معنویت جایگاهی بنیادین برای تفکر و ادراک قایل است. البته در اینجا منظور ادراک معنوی تغذیهشده از اصول اخلاقی و معنوی صحیح است، نه هوش مادی که در امور معمولی بهکار میبندیم. وانگهی ادراک معنوی را میتوان از طریق حسی نیز توصیف کرد: هرقدر حسهای معنوی را خالصتر کنیم عملکرد بهتری خواهند داشت و هر قدر که تنها به سطح وجودمان و به منِ آگاه سطحی رجوع کنیم، حسهای معنوی دچار رخوت و در نتیجه ناکارامد خواهند شد. اما فعالکردن مصنوعی این حسهای معنوی (مانند آنچه بههنگام ایجاد حالات درونی تغییریافته پیشمیآید)، تا زمانیکه ادراک معنوی و درکی که با آن همراه است وجود نداشته باشد، بهکار نمیآید و حتی خطرناک نیز است. این قوۀ تمیزِ خاص که از بخش ملکوتی عقل ناشی میشود، خود باید پرورش یافته باشد. بنابراین؛ این قابلیت از فرایند پرورش فکر و خودشناسی پرورشیافته در طول عمل، جدایی ناپذیر است.
اهمیتی که استاد الهی برای ادراک معنوی قائل است جهت خاصی به تفهیم مسائل اخلاقی و معنوی میدهد. در واقع، اگرچه احساسات و الهامات در فرایند سیرکمال نقش دارند، اما باید نخست فهمید، و عقلانی فهمید. بدینلحاظ، معنویت بهشیوه خود علم است، زیرا بر واقعیتهایی عینی بنا شده است که ادراک میتواند در آن بکار آید، بهشرط آنکه توجه و علاقهای فعالانه به مسائل معنوی ابراز دارد. منظور از واقعیت عینی، واقعیتی است که به طور مداوم بتوان آن را در عمل به اجرا در آورد و قوانین کلی و اصول رفتاری را از آن بیرون کشید. بالندگی و پختگیِ «خود»، مانند هر پدیده دیگری، تابع سلسلۀ علت و معلول است. این سلسله دارای برخی قانونمندیهاست که میتوان، با گنجاندن عمل در مجراهای علیت، از آن قانونمندیها نیز بهرهبرداری کرد. بهطور مثال، برای بهدستآوردن نتیجهای معنوی، بر برخی مکانیسم ها یا برخی ساختارهای روانی تکیه میکنیم، یا اقداماتی صورت میدهیم که به بالندگیِ قابلیت یا حقی منجر میشود. سیرکمال، از این منظر، فرایندی «فطری» است. معنویت هم میتواند «فطری» نامیده شود، زیرا با فطرت «خود» و شرایط بالندگی آن مطابق است و میتواند محل نگرشی عقلانی باشد: بدینترتیب، اندیشه استاد الهی از روش های عرفانی و معنویت سنتی که به شور و حال ارجحیت میدادند جدا میشود.
بدینترتیب درمییابیم که سیرکمال به مبارزه درونی محدود نمیشود و باید آن را در میدان وسیعتر یک نظام معنوی حقیقی گنجاند: هر موجود و هر رویداد، در نظر کسی که میداند چگونه آنها را بار دیگر در سلسلۀ کلی علت و معلول و عمل و عکسالعمل دریابد، جایگاه خود را پیدا میکند و وجودش توجیه میشود. این شیوه در نظرگرفتنِ بُعد معنوی بهمنزله یک سیستم(یا یک اکوسیستم)علّی دارای پیامدهای عملی مستقیم است. از سوی دیگر، هر چه برایمان پیش میآید علتی دارد: باید علت آن را یافت. از آنجا که موجوداتی آزاد و مسئول هستیم، میتوانیم بهنوعی مسیر اتفافات را تغییر دهیم. به همین دلیل استاد الهی میگوید: دلیل آنچه که در زندگی برایمان پیش میآید را میباید در خود جستجو کنیم و نه اینکه بهطور مثال، جلوی پیشرفتِ کینه و تلخکامی یا افسردگی را باز بگذاریم.
عوالم، برزخ، زندگی های متوالی
بهطور کلی، عملکرد ادراک آن است که عناصر را در بستر کلیای که در آن معنا مییابند بار دیگر سامان دهد. ما باید زندگیمان را نیز از این دیدگاه دریابیم، مانند لحظه یا مرحلهای در مسیری گستردهتر و پیچیدهتر. استاد الهی بدینترتیب چرخه زندگیهای متوالی را توصیف میکند که روح از آن عبور میکند و تأثیرات آن بهگونهای نازدودنی در آنچه بهعنوان ضمیر ناخودآگاه معنوی او توصیف میشود ثبت میشوند. روح، از نخستین تولد خود تا پایان چرخه، مدتی معین در اختیار دارد که طی آن میتواند از همه عناصر لازم برای سیر کمال خود، بهشرط استفاده مطلوب، بهره گیرد. وضعیت روح در پایان هر یک از زندگیهای خاص او، شرایطی را معین میکند که تحت آن میتواند زندگی بعدی را آغاز کند.
جهت این سیر، صعودی است زیرا از اصل سیر کمال تبعیت میکند. اما هر فرد، از آنجا که دارای اختیار است، مسئول تلاشهایی است که برای به کمال رساندن خود صورت داده است، و مسئول امکانات و فضایلی است که در خود پرورش داده است. هیچ چیز رایگان بهدست نمیآید: این پیامدی از اصل علیت است.
در پایان چرخه زندگیهای متوالی به طریق صعودی، سرنوشت هر روح بهطور طبیعی با خصوصیتی تثبیت میشود که او موفق شده است به جوهر خویش اِعطا کند: معنای عقلانی «قضاوت» الهی همین است. انسانهای کمال یافته به عالم کمال یافتگان راه میبرند و در آنجا، جاودانه، در سرشاری مطلق زندگی میکنند، زیرا قابلیت آن را بهدست آوردهاند. وضعیتی که دیگران در آن زندگی میکنند نیز به درجه پختگیای بستگی دارد که در پایان مسیر کمال بدان دست یافتهاند: هر مرحله، با عالمی معین، با عواطف و ادراکات خاص آن، مطابقت میکند. از سعادت ابدی بهشتهایی که ادیان توصیف کردهاند تا تعبیرات مختلف دوزخ، که معنای آن بهگونه ملموس، دورشدن از خداوند، احساس بدبختی و شرم و پشیمانی از کوتاهیکردن در وظیفه است، یعنی رهاکردن جوهر خود تا ضایع و زشت شود.
بنابراین عوالم بیشماری وجود دارد، همانطور که همراه عوالم محسوس، عوالم بینابینی یا برزخ نیز وجود دارد که از ماده ای ظریفتر از آنچه حسهای معمولی ما درمییابند، ساخته شدهاند و روحها، در فاصله زمانیای که دو زندگی متوالی را از هم جدا میکند در آن بهسر میبرند.
استاد الهی ویژگیهای کلی و برخی جزئیات حکمت کلامی و تکوینیِ نظام علّی را توصیف کرده است. اما ادراک معنوی چگونه میتواند با آن مرتبط شود اگر نتواند مستقیماً از طریق حسها بدان راه یابد؟ در واقع، هر عنصر از این نظام میتواند موضوع نگرشی عقلانی و منطبق با روح معنویت «فطری» باشد. این خصوصیت در اصلِ زندگیهای متوالیِ صعودی مشاهده میشود، که پاسخی به مسئله عدل الهی میدهد. اگر مسیر سیرکمال به چشمانداز تنها یک زندگی خاکی محدود میشد، تفاوتهای امکانات و موقعیتهای یک فرد با دیگری بیعدالتی آشکاری میبود. اما، چرخه زندگی های متوالی بازنمایی ما از اتفاقات را بار دیگر با نظم و منطق همراه میکند و به ما امکان میدهد تا متوجه شویم که جسم ـ محیطی که در بدو تولد به هر فرد اعطا شده است، همچنین اتفاقات خوب یا بدی که در طول زندگی، برایش روی میدهد، نتیجه اعمال اوست و تعیین کننده شرایط مسیرکمال است که بهشکلی منصفانه به روی هرکسی باز است و غایت آن برای همه یکسان است: این که، با پرورشدادنِ کاملِ فضیلتهایی که انسانیت حقیقی را تعریف میکنند در وجود خود، به کمال دست یابیم، و شرایطی را محقق سازیم که قادرمان میسازد تا خوشبختی کاملی را که با چنین سرشاری¬ای همراه است حس کنیم و قدر آن را بدانیم.
مقام الوّهیت : رابطه با مبدأ
با اینحال، رسیدن به پختگی مطلوبِ «خود»، در مسیرسیرکمال، مستلزم قابلیتهایی بینظیر است که از توان یک فرد معمولی، چنانچه نتواند از سرچشمه نیرویی خاص، با منشأ ماورایی بهره گیرد، فراتر میرود. با پرورش الوهیتی بینهایت خیرخواه و دانای کل و قادر مطلق («خداوند»، «منشأ»، «خالق»…) در درون خود، با کوشش در بازنمودن حضور و حمایت آن ذات در زمان تصمیمگیری، با تلاش برای عملکردن در جهت خشنودی آن ذات، به چیزی عمل کردهایم که استاد الهی آن را شکلی از «توجه به مبدأ » توصیف میکند. عملکردن به وظیفه انسانی بدون هیچ گونه چشمداشت، حرکت در خلاف جهتی که طبیعت اولیهمان ما را به آن سوق میدهد، در صورتی به گونهای ملموس امکانپذیرمیشود که ورای عمل به هر گونه آیین خاصی، حضور هوشمند و خیرخواه الوهیت را در خود پرورش دهیم. .این «توجه به مبدأ » دو اثر مهم دارد: از یک سو، دریافت نیروی لازم را، برای انجام دادن کنشهایی که اراده ما، چون به خود واگذار شود، بدان قادر نخواهد بود، ممکن میسازد. از سوی دیگر، عمل اخلاقی را در مسیر «الهی» هدایت میکند، خصوصیات اخلاقی، یعنی عادتهایی که در فکر و در عمل بهدست آوردهایم، میتوانند بهصورت «فضایل الهی» درآیند بهطوری که «خود» بهتدریج و بهگونهای اساسی تغییر یابد.
سیرکمال، بدون انرژی «مافوق علّی» که توسط مبدأ الهی پخش میشود، امری محال است و کنشهای انسانی به نتیجه نمیرسد. به همین دلیل است که اخلاق تام، که معنویت فطری تعیین میکند، متمایز است از همه قوانین اخلاقی بهارثبرده از اجتماع: این اخلاق نمیتواند با بنیان ادیان، خاصه مراجع الهی، یا هر نامی که به آن بدهند، قطع رابطه کند. پس ایجاد ارتباطی ملموس و شخصی با منشأ و با رابطهای مختلفی که آن منشأ را برای انسان بارز میسازند امری اساسی است.
علاوه بر فرستادگان الهی و قدیسان و پیامبران ادیان موثق، که مؤظفاند حقایق الهی را زنده کنند و پرتوافکنیِ مثبت آن، عملی تکمیلکننده و ضروری را اعمال میکند، در هر دوران منشأ هدایتی در روی زمین وجود دارد که انرژی و هدایتش را، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، به انسانها منتقل میکند. استاد الهی، اصول هدایت معنوی را به خوبی توضیح میدهد و در عین حال در مورد منحرفشدن رابطه مرید و مرادی، و شیادهای مختلفی که انسانهای فاقدِ شاخصِ صحیح را تهدید میکند، هشدار میدهد. و با تأکید بر جایگاه شعور و آزادی اندیشه و مسئولیت فردی، شکلهای تازهای از هدایت معنوی را اعلام میدارد که از چارچوبهای رسمیای که سنتهای دینی گذشته تعریف کردهاند، جداست.
من تازه امروز بلاگ شما را دیدم. میخواستم برای مطالب خوبی که نوشتید تشکر کنم.
منتظر مطالب بعدی هستم.
مطالب عنوان شده برای هرکس امیدوار کننده است ولی با توجه به قران چرا این مطالب صریح عنوان نشده است؟آیا مغایرت دارد یا درست مثل انست؟
○ با سلام:
خدمت دوست عزیز «مجید» :
«هیچ» مغایرتی وجود ندارد، اینکه به طور صریح گفته نشده این به دلیل دید محدود ماست ، زیرا خداوند با توجه به پختگی روحی هر فرد در هر دوران تعالیم خود را در اختیار مخلوق قرار می دهد ، مثلاً شما به کودک دو ساله همان غذایی را نمی دهید که پیر مرد هفتاد ساله . ضمن اینکه عرفا نیز مکتوباتشان از این قائده مستثنی نیست ، ما می بینیم که حضرت حافظ را همه در اینکه از عرفای برجسته و بزرگ بودند شکی ندارند ولی چه کس عمق کلام آن بزرگوار را خواهد فهمید ؟ زیرا زبانش به اشاره بوده و ضرورت آن زمان و صلاح آن بزرگ در مخفی نگاه داشتن اسرار الهی بر عموم حکایت دارد. حال هر کس به آن پختگی رسیده باشد اگر صادقانه جویا باشد و نظر او نیز همراهش ، با آنکه کتب مقدس ممکن است خیلی واضح برخی موارد را بیان نکرده باشند ، همان کتب رهگشایش می شود و متوجه حقیقت تعالیم خواهد شد …مثلاً حقیر با توجه به سواد اندک و حتی نداشتن مقدار مناسبی از پختگی روحی هر زمان که توفیق قرائت قرآن نصیبم میشود به مطالبی برمی خورم که هر آن به معجزه بودن و مناسب هر زمان بودن آن کتاب گرانقدر بیشتر پی می برم البته بسیار تفحص و تحقیق لازم است که استاد الهی با تعالیمشان کار را برای ما آسان کردند و آنها را بی پیرایه به زبان همه فهم در اختیار قرار دادند و ما بی آنکه واقعاً زحمتی بکشیم می توانیم از آن تعالیم بهره بریم ، یا این حال بنده مطالعه قرآن را از زندگی خود حذف نکردم بلکه شاید بیشتر در آن دقیق شوم ، زیرا می خواهم بدانم چگونه استاد الهی چنین تحقیق کردند و به چنین جوهری رسیدند ضمن اینکه می خواهم از برکات مربوط به آن کتاب مقدس نیز بی نصیب نمانم…
به نظر من یک برنامه ریزی روزانه برای هر روز و عمل به آن بسیار مفید است چون انسان را مجبور به انجام دادن کارها کرده و در پایان هر روز نتایجش را بررسی نمائیم.
مقاله فوق العاده پرباری بود. تک تک جملات جای فکر و بررسی بیشتر دارد.
ممنون از ترجمه زیبا. ممنون از متیس عزیز
سلام من تازه برای اولین بار به سایت شما امدم اما اشنایی کامل با مطالب استاد الهی را دارم اما از متیس عزیز تشکر می کنم که امکان دیدن کنفرانس پرفسور الهی را به من داد واقعا ممنون.
مطالب این سایت را چون دیگر موارد بسیار عمیق و پر بار یافتم امید است سعادت و توفیق عمل بما داده شود
واما مجید عزیز باید باستحضار برسانم ، اگر کمی دقت و تمرکز فکر داشته باشیم مطالب بسیار واضح و قابل درک و عمل است.
وهیچ مغایرتی با قران ندارد ، قران کتابی است انسان ساز و این مطالب مارا انسان کامل می کند بشرط این که توفیق عمل داشته باشیم.
میفرماید نیروی فعال عمل معنوی پرورش فکر است بطور خلاصه
تغذیه فکر با اصول ( قران )یامواد غذائی اخلاقی صحیح (
بجای اوردن اوامر و ترک نواهی )
پرورش فکر بصورت رعایت حقوق دیگران ( حیّ علی خیرالعمل )
شما خودتان قضاوت کنید تا این سن چقدر توانسته اید روی افکار خود کنترل داشته باشید که مواد غذائی تقلبی (
منهیات ) بجریان فکر وارد نشده باشد .
بنظر حقیر که پست ترینم سالهای متمادی تلاش لازم است تا افکار را از وساوس شیطانی بر حذر داشت انهم با کمک خدا
چون بدون یاری خدا در هر امری عاجز و بی چاره و شکست خورده خواهیم بود .
این نکته اول. حال اگر بتوانیم در طول یک زندگی تمام موارد مندرجه در این سایت را حلاجی و عمل نمائیم گوی از میدان برده ایم و افتخار بزرگی کسب کرده ایم امید است تمام دوستان بیاری خداوند بفیض عظما که همان کسب رضایت
خق است نائل ائیم . با تشکر
عملکردن به وظیفه انسانی بدون هیچ گونه چشمداشت،
با سلام و تشکر و قدردانی از زحمتهای شما، امیدوارم همیشه در خدمت به خلق موفق و کوشا باشید. عملکردن به وظیفه انسانی بدون هیچ گونه چشمداشت جمله ای پر محتوی و بسیار مشگل در عمل
وقتى در انجام هر عملى فقط به خدا فکر کردیم و رضایت أو را در نظر اوردیم دیگر انتظار تشکر هم نخوا هیم داشت
با سلام و تشکر
فرمو دنند در رابطه. با مبدأ (با اینحال، رسیدن به پختگی مطلوبِ «خود»، در مسیرسیرکمال، مستلزم قابلیتهایی بینظیر است که از توان یک فرد معمولی، چنانچه نتواند از سرچشمه نیرویی خاص، با منشأ ماورایی بهره گیرد، فراتر میرود. با پرورش الوهیتی بینهایت خیرخواه و دانای کل و قادر مطلق («خداوند»، «منشأ»، «خالق»…) در درون خود، با کوشش در بازنمودن حضور و حمایت آن ذات در زمان تصمیمگیری، با تلاش برای عملکردن در جهت خشنودی آن ذات، به چیزی عمل کردهایم که استاد الهی آن را شکلی از «توجه به مبدأ » توصیف میکند. عملکردن به وظیفه انسانی بدون هیچ گونه چشمداشت، حرکت در خلاف جهتی که طبیعت اولیهمان ما را به آن سوق میدهد، در صورتی به گونهای ملموس امکانپذیرمیشود که ورای عمل به هر گونه آیین خاصی، حضور هوشمند و خیرخواه الوهیت را در خود پرورش دهیم. .این «توجه به مبدأ » دو اثر مهم دارد: از یک سو، دریافت نیروی لازم را، برای انجام دادن کنشهایی که اراده ما، چون به خود واگذار شود، بدان قادر نخواهد بود، ممکن میسازد. از سوی دیگر، عمل اخلاقی را در مسیر «الهی» هدایت میکند،
Ba salam be metis blog va hameie dustane aziz.
Baraie inke yakh nazanim bayad moratab harekat konim ,,, dar maenaviyat ham hamintor ast,,baraye inke sard nashavim va hamishe energiye faraelli daryaft konim bayad har roz dars ha ra murur konim va khodeman ra garm negah darim , albate ba yariye khoda enshaallah.
سپاس فراوان