توکل

25 اکتبر, 2023
 

در این دوران، پدیده‌ای که ساخت‌های عظیم نظام معرفتی سیر کمال روحی را بیشتر سامان و شکل می‌دهد، «توکل»ی است که پایه‌اش بر ایمان به آن خدای زنده‌ای قرار دارد که هرگز نمی‌میرد. برای گذر از بحران‌ها و رسیدن به استقلال مورد نظر یکتا، چگونه به جریان فطری چنین «توکل»ی نزدیک‌تر شویم؟

هر چند تمامی امور باید از طریق کانال علّیت مناسب آن انجام شود، ولی هنگام گذر از کانال‌‌های علّی نباید علت‌العلل‌ اصلی را از یاد برد. بدین معنا که علّیت را مستقلاً، موثر ندانیم، بلکه آگاه باشیم که استقلال، متعلق به یکتاست که برتر از همه اسباب و علل‌ است. حتی زمانی که توانایی بر انجام کاری هست باز مؤثر اصلی را به یاد آوریم که هر آنچه در اطرافش صورت می‌گیرد به ذات او ارتباط می‌یابد.

حقیقت توکل؛ علم و آگاهی به این اصل است که «مؤثردر همه چیز یکتا است و بدون تأیید او، هیچ‌کس نه می‌تواند به او کمک کند و نه می‌تواند به او صدمه بزند. اگر اتفاق ناگواری هم برایش پیش بیاید می‌داند که نتیجه حتمأ به سودش خواهد شد و این‌گونه پیشامدها را به عنوان دروس معنوی از طرف او یا دارویی برای درمان روان و روحش یا پیش‌گیری از یک حادثه مهم‌تری تلقی می‌کند.» ( راهنمای عملی، ص ۲۰۵)

توکل همیشه خود را به عنوان واقعیتی کاملاً متفاوت از واقعیت‌های طبیعی متجلی می‌سازد به‌خصوص در جامعه‌ای که سنت‌های تقدیس یافته ضعیف شده‌ است؛ فرزانگان واقف‌اند که اصل توکل، هنوز حضوری پررنگ در زندگی دنیوی دارد، زیرا از عمق وجود انسان نشئت می‌گیرد.

در شرح این مفهوم، استاد با نقل داستانی از زندگانی خود، نشان می‌دهد که چگونه اتفاقی نامطلوب منجر به نتیجه‌ای مطلوب می‌شود و با آوردن مثال ساده زیر مصداق روشنی از قانون توکل به خدا را به دست می‌دهد:

«انسان وقتی او را دوست داشت می‌داند که او هم دوستش دارد. بنا بر این خود را به او می‌سپارد و باید بداند که هر چه او می‌خواهد به صلاحش است. … چون صلاحش است باید تسلیم باشد و نباید طور دیگرش را درخواست کند.» (آح۲، گ ۱۲۹)
 

«بعد از فوت پدرم با دشمنان قوی و سرسختی روبه‌رو شدم که کمر نابودی‌ام را بسته بودند ‌و مرتباً برایم پیغام می‌دادند که تا چند ساعت دیگر زنده نخواهی ماند. در آن تنگنایی با این‌که ظاهراً تک و تنها بودم، مع الوصف هیچ گونه ترس و واهمه‌ای در دلم نبود…. من بودم با مادرم و همسرم و یک بچه شیرخوار و دو خواهرم که آن‌ها هم بچه بودند. سال بعد که ورق برگشت، وراث آن کسی که مرا تهدید به مرگ کرده بود نزدم آمدند و با گریه و زاری کمک خواستند. من هم به آن‌ها کمک کردم. عجیب اینجا بود، چه توکلی خدا به من داده بود، … با این‌که جوان بودم، نه دنیا دیده بودم و نه تجربه زد و خورد داشتم، مع الوصف قلبم اصلاً تکان نمی‌خورد. (آح۱، گ ۱۵۹۰)

 
فضیلت توکل:

– موحد نباید جز به خدا به کسی توکل کند. (آح۱، گ ۱۰۸۶)
– گواین‌که امور دنیا بر سبب و مسبب است، اما اگر توکل به خدا کنیم، او خود سبب را
فراهم می‌آورد. (آح۱، گ ۱۰۸۶)
– در زندگی باید فعال باشیم، ولی با توجه و توکل و امید به او. (آح۱، گ ۱۰۸۶)
– وقتی انسان جز به خدا امید و توکلش به کسی نبود، آن‌وقت در مواقع حساس خدا چنان به انسان می‌رسد و گره‌ها را باز می‌کند که احتمالش هم حدس زده نمی‌شود. (آح۱، گ ۱۶۶۲)
– سعی شخص باید این باشد: ایمان به او، اطمینان به او، توکل به او داشته باشد و رضایت او را
به جای بیاورد. (آح۱، گ ۱۷۰۷)
– …انسان باید در حال عادی هم این‌طور باشد که جز به خدا به ‌کس دیگری دل و امید نبندد. … در هر حال و کیفیتی جز به خدا، به هیچ‌کس و هیچ‌چیز امید ندارد. (آح۱، گ ۱۹۴)
– توکل به خدا یعنی اطمینان خاطر به کمک او. (راهنمای عملی، ص ۱۶۹)

توکل طیف وسیعی را در بر‌می‌گیرد. شخص در مراحل اول نمی‌تواند مطمئن باشد که هدفش از توکل به او چیست؟ آیا رسیدن به مقصود دلخواهش است یا تنظیم عملکرد خود بر اساس یک اصل مهم معنوی. اما می‌داند که هر چه دیدش را معنوی‌تر کند، به همان اندازه بیشتر در وجود خود احساس دلگرمی و اطمینان خاطر به او می‌یابد و به جریان فطری توکل نزدیک‌تر می‌شود.
 

توکل کن بر آن خدای زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد۱




****************************

۱ – آیه ۵۸، سوره فرقان