دیگران: آینه‌هایی برای شناخت خود (٢)

3 آوریل, 2018
 
قسمت اول این مقاله بر این موضوع تکیه داشت که در مسیر کمال اخلاقی, نگاه به خود در آینۀ دیگران به ما امکان می‌دهد تا از عکس العمل آنها (اعمال، گفتار، رفتار، و غیره) برای شناخت خود بهره ببریم. در قسمت دوم این مقاله نویسنده راهکارهایی را برای عمل به این موضوع پیشنهاد می‌کند.

از آنجا که ما غالباً صفات مثبت خود را مهم‌تر از آنچه که هستند تصور می‌کنیم. در اینجا سعی شده به‌جای تمرکز بر صفات مثبت‌مان به آن صفاتی بپردازیم که نمایانگر نقاط ضعف ما هستند. در زیر چند راه عملی پیشنهاد شده است.

١ ـ مورد اول

مثلا یکی از همکارانم به من می‌گوید: «تو اصلا قابل اعتماد نیستی»، یا «تو عمداً قسمت‌هایی از اطلاعات این پر‌وژه را از من پنهان کردی تا من نتوانم کارم را به درستی انجام دهم … »در این دو مثال ساده، فرد به صریحأ به نقطه ضعف ما اشاره کرده است. در چنین حالتی می توان گفت که آن فرد نقش آینه را برای ما ایفا کرده است.

در مواجهه با چنین مواردی، اولین عکس‌العمل ما یا رنجش است یا انکار موضوع. در هر دو حالت سعی می‌کنیم با به رخ کشیدن نقاط ضعف آن فرد از خودمان دفاع کنیم و به انتقادی که به نظرمان غیر منصفانه می‌آید پاسخی دندان شکن بدهیم. در این جا ایگو است که که با پایین آوردن آن فرد، وارد عمل شده و تلاش می‌کند، به هر قیمتی شده از تصویر برتری که در ذهنمان از ما ساخته دفاع کند.

البته بسته به موقعیت گاهی لازم است از حیثیت خود دفاع کنیم، مثلاً آن شخص در حضور افراد دیگر ما را مورد حمله قرار دهد و یا مطمئن هستیم که انتقادش صادقانه نیست. ولی حتی در چنین مواردی هم خوب است همیشه از خود بپرسیم آیا در انتقادی که از ما شده حقیقتی وجود دارد یا خیر؟ و این واقعیت را در نظر داشته‌ باشیم که معمولاً حقیقت تلخ است. شاید در وهله اول چنان عصبانیت بر ما غلبه کند که نتوانیم به بررسی موضوع بپردازیم. اما اگر هدفمان خودشناسی باشد. بعد از مدتی می‌توانیم دوباره روی آن موضوع برگردیم و از خود بپرسیم آیا این انتقاد صحیح بوده است؟ آیا من واقعا این عیب را دارم؟ و اگر دارم تا چه حد؟

٢ ـ مورد دوم

رفتار دیگران نسبت به من، می‌تواند گویای نقطه ضعفی در من باشد، حتی اگر سخنی هم به صراحت به میان نیاید. در چنین مواردی کمی تأمل می‌تواند خیلی چیزها را برایمان آشکار کند. مثلاً مدتی است متوجه شده‌ام که یکی از همکارانم به نام «م» که بسیار خوشرو است و با دیگران رفتاری دوستانه دارد از من دوری می‌کند. وقتی به طور دقیق روی برخوردهایی که اخیرا با هم داشته‌ایم فکر کردم، متوجه شدم که اخیراً در مقابل سایر همکارانم چندین بار در قالب طنز و شوخی او را مسخره کرده بودم. وقتی موضوع را با یکی از همکارانم در میان گذاشتم او نیز تایید کرده که آقای «م» به او گفته است که شوخی‌های من چندان خوشایند نیستند و ترجیح می دهد از من کناره بگیرد.

٣ ـ مورد سوم

برخی خصوصیات اخلاقی دیگران که به نظرمان ناخوشایندند، نیز می‌توانند مانند آینه‌ای منعکس کنندۀ‌ همان خصوصیات در خود ما باشند. مطلب زیر بر گرفته از کتاب نیک بینی١ ، مطلب را روشن‌تر می‌کند.

«خانم ایکس به بخش بین‌المللی شرکتشان منتقل شده و قرار است با خانمی که مسئول بازاریابی است و چند ماه پیش از استخدام شده است، همکاری مستمر داشته باشد او تجربه‌اش را چنین تعریف می‌کند:
خیلی زود فهمیدم که هیچ سنخیتی با او ندارم. او تجسم همۀ چیزهایی بود که از آنها متنفر بودم. او دائم به خودش بها می داد. کسانی را که مطابق ضوابط خودش نبودند، تحقیر می‌کرد. زندگی خصوصی دیگران را با بقیه در میان می‌گذاشت. راجع به همه قضاوت و بدگویی می‌کرد و غیره. ضمناً مهندسان را تکنسین خطاب می‌کرد، بدون این که برایش فرقی کند ( این تحقیرها از آن جهت مرا عصبی می‌کرد که چند ماهی در تیم مهندسی کار می‌کردم).

در نتیجه، به او سرد شدم. ضمناً تحمل تفکراتش مثلاً: « انگلیسی‌ها کثیف‌اند» « ژاپنی‌ها پست و لیئم‌اند» « تکنسین‌ها بد لباس‌اند» و غیره، برایم بسیار مشکل بود. مرتباً با او مخالفت می‌کردم و دیری نگذشت که جو حاکم بر روابط ما پر تنش شد. از همه بدتر وقت استراحت و ناهار بود که سعی می‌کردم هر طور شده است از مواجهه با او اجتناب کنم. همچنان که اوضاع به این منوال پیش می‌رفت، من هم بیش از پیش انگیزۀ‌ موفقیت در کار را از دست می‌دادم. بعد از مدتی، افسرده شدم و احساس درماندگی کردم، بدون اینکه حقیقتاً علت واقعی احوالم را بفهمم….
تصور کنید که شما خانم ایکس هستید، قرار گرفتن در چنین موقعیتی، آشکار کننده چه موضوعی می‌تواند باشد؟

ـ شاید، به نوعی به او حسادت می‌کردم؛
ـ عدم توانایی در یافتن راه حل مناسب برای آن موقعیت؛
ـ ضعف شخصیت، چون او موفق شد مرا متزلزل کند؛
ـ عدم اعتماد به‌ نفس؛
ـ تعصب بی جا: من او را قضاوت می‌کردم (مطالبی که درباره او نوشتم حاکی از قضاوت است) و همین موضوع سبب شد که خودم هم رفتار نامناسبی را در پیش بگیرم.
ـ غرور : من دائم حرف‌هایش را رد می‌کردم و فکر می‌کردم که رفتار من با دیگران به مراتب بهتر است
ـ و غیره

اینجاست که، احساسات و عکس‌العمل‌هایم، درون مرا نشان می‌دهند. احساس گرفتگی، ناراحتی، حالت تهاجمی، عصبانیت و غیره. این حالات گویای چه ضعف‌ها و کمبودهای اخلاقی هستند؟

۴ ـ مورد چهارم

مثالی که در بالا دیدیم به ما کمک می‌کند روشی برای استفاده از دیگری به عنوان آینه‌ای برای شناخت بهتر خود پیدا کنیم. در این‌جا است که باید از خود بپرسیم شاید این صفت ناخوشایند دیگری که مرا تا این حد آزار می‌دهد و از آن متنفرم در خود من هم وجود دارد؟

بطور خلاصه باید یک خط مشی فعال در پیش گرفته و از خواص تشابه تصویر در آینه استفاده کنیم. به این ترتیب بیماری خود را تشخیص خواهیم داد چون فرض اولیه را بر این قرار می‌دهیم که هر عیبی در دیگری مشاهده می‌کنیم هم اکنون در ما نیز وجود دارد. این طرز فکر باعث می‌شود در مقابله با ایگو به دام نیفتیم. چون ایگو برای اینکه ما را از کارهای اخلاقی منصرف کند، معمولا اینگونه استدلال می‌آورد: « راستش خود من هم نقاط ضعف زیادی دارم ولی مطمئنم این یکی را ندارم» .

بنا بر آنچه گفته شد در تشخیص بیماری باید در خود به دنبال نقاط ضعفی بگردیم که در دیگری مشاهده کرده‌ایم. با مرور مثال‌های بالا، باید از خود بپرسیم آیا برای من هیچوقت پیش نمی‌آید که زندگی خصوصی دیگران را فاش کنم؟ در این صورت چند بار این کار را انجام داده‌ام؟ در مورد چه اشخاصی؟ در چه نوع مواردی؟ این کار چه حالتی را در من ایجاد می‌کند؟ و چه عکس العملی را در دیگران، و غیره؟

در خاتمه لازم به یادآوری است که ما می‌توانیم از نقاط مثبت دیگران نیز درس بگیریم. مثلاً با مشاهده صفت مثبتی در دیگری می‌توانیم از خود بپرسیم: این صفت مثبت (صرف‌ نظر از نیتی که در پس آن است) در من هم وجود دارد؟ اگر این طور نیست به چه ترتیب می‌توانم آن را در خود تقویت کنم.

هدف از راهکارهای بالا اینست که به درون خود بنگریم و نیت، اعمال، گفتار و رفتارمان را بررسی کنیم. البته نباید این کار منجر به ناامیدی از خود شود، بلکه هدف این است شناخت روشن‌تری از خود پیدا کنیم و عملکرد خود را بر پایۀ‌ شناختی صحیح از خود و نه شناختی تصوری که ایگو بر ما تحمیل کرده است آغاز کنیم. این روش خودشناسی ممکن است در ابتدا، واقعیتی را نشان دهد که چندان خوشایند نیست ولی اگر با دید درستی به این موضوع نگاه کنیم می‌تواند محرک و مشوق و حتی انگیزه زا باشد. این موضوع را نیز باید به خاطر بس‍پاریم هر شکافی که بر پوسته سخت از خود بی خبری که ایگو برایمان ساخته ایجاد کنیم، میزان تابش نور الهی به درونمان بیشتر می‌شود و یک قدم به او نزدیک ترمی‌شویم.

**************************************

۱ – نوشته الیویه د بریوژک و امانوئل کومت، نشر اژدهای طلایی