دیگران, آینههایی برای شناخت خود
ما طبیعتا و به دلیل غالب بودن ایگو در ساختار روانمان، بیشتر به خود توجه داریم تا به دیگران. حتی شاید خود را برتر هم بدانیم و این باعث میشود که در دیگران فورا رفتارهایی را که دوست نداریم مشاهده کنیم. در مورد ضعفها و کمبودهایشان اغراق کنیم و گاه نیز آنها را برملا کنیم. در حالی که صفات مثبت و با ارزش آنها را نادیده میگیریم، یا متوجه آنها نمیشویم و گاه به خودمان اجازه میدهیم آنها را تحقیر کنیم. برای کشف چنین رفتاری در خود کافی است در طول روز تعداد دفعاتی که به کمبودهای دیگران اشاره کردهایم را با دفعاتی که صفات مثبت آنها را مدنظر داشتهایم مقایسه کنیم؛ یا تعداد دفعاتی که تحت تاثیر رفتار منفی آنها قرار گرفتیم (یا حتی منفی تلقی کردن رفتار مثبت آنها به علت حسادت خودمان ) را با تعداد دفعاتی که تحت تاثیر رفتاری مثبت از طرف دیگران قرار گرفتیم مقایسه کنیم. این تمرین با ارزشی است که میتوانیم انجام دهیم.
یکی از اصول اولیه، که ما را آماده میکند تا بهتر دیگران را ارزیابی کنیم و در جهت اخلاقیات عمل نماییم تغییر دید خود نسبت به دیگران است. این کار به این معنی نیست که نقاط ضعفی که در افراد مشاهده میکنیم را انکار کنیم، یا با سادهلوحی و حماقت به خود بقبولانیم که دنیا فقط بر مبنای عشق و محبت است. عمل به اخلاقیات با خوشبینی سادهلوحانه ربطی ندارد. بلکه به معنی چرخش ۱۸۰ درجه دید ما است. باید بیاموزیم چگونه از برداشتی که که نسبت به اعمال، رفتار، و ضعفهای اخلاقی دیگران داریم استفاده کنیم و آن را در جهت تکمیل اخلاقیات خودمان بهکار بگیریم.
برای حرکت در مسیر کمال اخلاقی ، لازم است صفات اخلاقی خود را بشناسیم و بدانیم کدامیک از آنها را باید اصلاح کنیم. باید ابتدا یاد بگیریم از کجا شروع کنیم، نقاط ضعف یا کمبودهای ما کدامند، چگونه و تحت چه شرایطی و با چه شدتی خود را نشان میدهند و… ، در عین حال نکات مثبتمان را نیز بشناسیم، زیرا آنها میتوانند منبع انگیزه و اتکا در تلاش ما باشند. این شروع کار شناخت خود است. این کار آنطور که در ابتدا ممکن است به نظر برسد چندان آسان نیست زیرا ایگو به عناوین مختلف سعی میکند توجه ما را به سمت کوچکترین اشکال در دیگران و ندیده گرفتن اشکالات خودمان سوق دهد و به این ترتیب واقعیتمان را از خودمان پنهان کند.
پس با درنظر گرفتن این واقعیت که دیدن خود از درون کار چندان آسانی نیست، چگونه میتوانیم خودمان را بهتر بشناسیم؟ ما معمولا با دیدی غیر واقعبینانه به خود نگاه میکنیم. شاید با تعدادی از ضعفهای صفاتیمان آشنا باشیم و حتی سعی در بهبود آنها داشته باشیم. ولی ضعفهای بسیار دیگری هستند که کاملا از آنها ناآگاهیم، و حتی امکان وجود آنها را هم در نظر نمیگیریم چون از وجود آنها در خودمان خجالت میکشیم و سعی در انکارشان داریم. مثلا پذیرفتن اینکه حسود ، قدرنشناس یا فرصتطلب هستیم کار بسیار سختی است.
ایگو در پرده کشیدن بر نقطه ضعفهایمان یا در توجیه اعمال ناشایستمان بسیار ماهرانه عمل میکند. تحقیقات اخیر در روانشناسی اجتماعی نشان میدهند که ما دائماً جهان را در ذهنمان تغییر میدهیم تا آن را با ایدئولوژی مطابق میلمان تطبیق دهیم. « ذهن انسان صافی شگفت انگیز اطلاعات است و قادر به جلوگیری از ورود واقعیتهایی است که مغایر با باورهای مورد پسندش میباشد »۱ . به همین طریق است که ایگو با ایجاد حجابی ضخیم، ما را از خودمان بیخبر نگهداشته و موفق میشود عقل را در زمینۀ مورد نظر خود به کار گیرد.
چگونه این وضعیت را تغییر دهیم؟
ما همانطور که برای دیدن خود به آینه احتیاج داریم، برای بهتر دیدن خصوصیات اخلاقی یا غیراخلاقی خود نیز، باید چیزی مشابه آینه روح بیابیم. این آینه، یا بهتر بگوییم این آینهها دیگران هستند. خود را در آینه دیگران دیدن، با هدف رسیدن به کمال اخلاقی، به این معنی است که از آنچه از دیگران برداشت میکنیم (اعمال، گفتار، رفتار و …) به عنوان وسیلههای برای شناخت خود بهره ببریم.
در مقاله بعدی، چند ایده برای تمرین به این اصل ارائه خواهد شد. ولی از همین الان میتوانیم از خود بپرسیم، کدام تجربه اخیر، موقعیتی بوده که در رابطه با دیگران، چیزی درباره خودم بیاموزم؟
برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr
۱ – Jonah Lehrer, Faire le bon choix : comment notre cerveau prend ses décisions, Robert Laffont, 2010
با سلام و تشکر از متیس عزیز بخاطر این مقاله زیبا
به نظر من خودشناسی یعنی همین،یعنی شناخت نقطه ضعف ها وسعی در برطرف کردن آن ها از طریق پرورش فکر صحیح.اما انسان بطور طبیعی و بخاطر حجاب ایگو قادر نیست به راحتی نقاط ضعفش را ببیند.بنابراین راه حل چیست؟به نظر من یکی از این راهها انتقادپذیر بودن است.اگر شخص انتقاد پذیر باشد و بتواند هرگاه انتقادی از او شد قبل از هر واکنش ،فکر کند،میتواند بتدریج نقاط ضعف خود را بشناسد.
سلام به نظر من هم انتقاد پذیری برابر است با تربیت پذیری
با سلام مجدد، مقداری از شناخت اندکی که از خودم دارم مدیون محیط کارم هستم ، دیدن توانایی هاو محاسن اخلاقی – اجتماعی هم کارانم موجب شد که متوجه شوم من چقدر در برقرار کردن روابط اجتماعی با دیگران و سنجیده عمل کردن اشکال دارم و همواره سعی کردم از آنها این نکات را یاد بگیرم، البته به دلیل مقاومت ایگو خیلی موفق نبودم ،اما همین اندک تغییر را مدیون دیدن خصوصیات خوب هستم .
۱- قبل از هر رفتار و هر حرفی فکر کنم آیا در شانیت روح من هست این عمل را انجام دهم .۲-فکرم را در کاری که انجام می دهم متمرکز کنم . ۳-وقتی صورتحسابی بمن می دهند بررسی کنم بعد پرداخت نمایم هروقت در پرداخت عجله کردم ناراحتی برام پیش آمده. ۴- فوری یک کاری را انجام ندهم تحقیق کنم بررسی کنم .۵-زیادی حرف نزنم ساکت باشم .
بإسلام وتشکر از متیس بلاگ
سال جدید میلادی با شروع این درس بنظرم می اید زمانش رسید خوب بخوانم و به عمل بگذارم تا کمی متوجه بشؤم خط به خط از عمل وشناخت به خود است و این طوری اگر صادق باشم من را کا ملا این طوری می بینم ودرست از در موردم این درس واقعا درس عمل است و به توفیق خدا امیدوارم بتوانم به خود بپردازم و به عمل بگذارم
هر پاراگرافش به یک کارعملی ختم میشود که از صبح تا شبً وحتی در خواب گرفتارش هستیم را بأز کرده و نحوه کارش را یادمان می دهد مرسی
مرتب در خود می دیدم که نسبت به داشته های خود قدرناشناس هستم. از آنجا که در ایگوی خودم بودم مرتب دلیل و بهانه می آوردم و قدرناشناسی خودم را توجیه می کردم.
با سلام و احترام .
بسیار سپاسگزارم از این مقاله اموزنده .
سلام، ممنون برای همه ی زحماتی که متقبل میشوید.
یکی از اصول اولیه که مارا آماده میکند تا بهتر دیگران را ارزیابی کنیم ودر جهت اخلاقیات عمل نماییم تغییر دید
خود نسبت به دیگران است. این کاربه این معنی نیست که نقاط ضعفی که در افراد مشاهده میکنیم راانکار کنیم ،
یا با ساده لوحی و حماقت به خود بقبولانیم که دنیا فقط بر مبنای عشق ومحبت است. عمل به اخلاقیات باخوش بینی
ساده لوحانه ربطی ندارد . بلکه به معنی چرخش ۱۸۰ درجه دید مااست. باید بیاموزیم چگونه از برداشتی که نسبت
به اعمال، رفتار و ضعفهای اخلاقی دیگران داریم استفاده کنیم و آن را در جهت تکمیل اخلاقیات خودمان بکار –
بگیریم.
( پاراگراف چهارم)
تغییر دید خود نسبت به دیگران واستفاده آن در جهت تکمیل اخلاقیات خودمان ،یکی از مواردی بوده که من تجربه ی بسیار خوبی در زمینه اش داشته ام.
مدتى است هر وقت حواسم باشد سعى مى کنم تا فکر و قضاوت بدى در مورد کسى به ذهنم بیاید بگردم ببینم کى و در چه شرایطى من اینطور بودم یا مى شدم . این روش واقعا معجزه مى کند. یکبار هم پیش نیامده که خصلتى منفى در کسى دیده باشم و وقتى فکر مى کنم در من نبوده باشد. … اینطور حس همدردى پیدا مى کنم. از طرفى با گشتن دنبال نقاط قوت مثبت دیگران هم احساس خودبرتربینى سریع از بین مى رود. یک وقتى فکر مى کردم آدمها چقدر همه فاسد هستند. الان تعجب مى کنم چقدر خصلتهاى خوب دارند .
باسلام و سپاس از میتس عزیز:
درمورد خودم عدم شناخت نقاط ضعفم همان پنهان کاری ایگو می باشد. قضاوت های نادرستی راجع به دیگران واین که همیشه فکرمی کنم حس من قوی است .امکان نداردکه درمورد این شخص اشتباه قضاوت کنم ورفتارم ناخواسته راجع به آن شخص تندوبیرحمانه می شد.
فیلمی می دیدم منتظر نکته معنویش بودم .
جالب بود،جمله ای شنیدم که خیلی ازآن اثرگرفتم
( قضاوت های ما روی حقیقت رامی پوشاند. )
انگار این جمله رامخصوص من نوشته بودند.
به لطف خدا هروقت می خواهم قضاوت کنم، به خودم می گویم : قضاوت روی حقیقت رامی پوشاند چگونه جواب این شخص را در دنیای باقی خواهی داد؟
مسلما بازم قضاوت می کنم ممکن است به زبان نیاورم ولی اغلب درفکرم پرسه میزند ولی سعی ام رامیکنم واز او کمک می گیرم.
با سلام و تشکر از متیس عزیز
برای خود من این تجربه بارها تکرار شده . به طور مثال در یک مهمانی رفتار یک خانمی به نظرم یه مقدار خارج از
کنترل بود وبرای من عجیب بود که چطور خانمی با این سن و سال از خودش این رفتارهای بچه گانه را انجام میده وقتی دقت کردم دیدم خدایا من از رفتاری دارم ایراد میگیرم که خودم دارم انجامش میدم بدون اینکه فکر کنم چقدر نابجاست .بعد از ان دقت کردم و متوجه شدم از هر رفتاری یا عملی که در بقیه می بینم و به نظرم اشتباه هست خودم دارم انجامش میدم بعد از ان دیگران شدند اینه من!
امیدوارم خداوند همیشه دستش بالآی سر ما باشه و به ما کمک کنه تا بتونیم اول عیب خودمون را ببینیم .
با سلام
دز این مدت اخیر بسیار شنیدم انتقاد پذیر باشیم. و برای اینکار لازم است سپرهایمان را پایین بیاوریم تا بهتر بشنویم و ببینیم تا به کمک خدا بتوانیم بهتر عمل کنیم.وقتی بخاطر خدا کاری انجام میدهیم مثلا خدمت بخلق یا گذشت و… خدای عزیز باعث میشود که برای خودمان حقی ایجاد کنیم. در نتیجه از لطف و کرمش ممکنه مورد ناسپاسی هم قرار بگیریم و انتقاد هم بشنویم . او خودش اینطور شرایط را فراهم میکند که بهتر خودمان را بشناسیم .برای اینکه انتقاد پذیر باشم باید صبورتر و ارامتر رفتار کنم و کمتر واکنش سریع انجام بدم .البته که سخته ولی کافیه از خودش بخواهیم تا او خودش وارد صحنه بشه. در وهله اول اگر خواهان کمک او هستم باید سپرهایم را زمین بگذارم
با عرض سلام و تشکر
من معمولا وقتی صفت خوبی در دیگری توجه ام را جلب میکند، سعی میکنم درعملکردهام از ان صفت استفاده کنم ، شاید در یکی دو نوبت اول تقلیدی باشه اما با تکرارش به صورت عادت درمیاد، شاید اگر اینطور بگم بهتر باشه، که درنوبت های اول خودم رو مجبور به انجامش میکنم وهنگامی که در اثر تکرارو به خاطر اینکه به رضایت قلبی میرسم برام مثل وظیفه میشه .و به همین طریق هروقت رفتاری دلم رو به درد میاره سعی میکنم درمورد اشخاص دیگر از این خلق و خو دوری کنم.درواقع از آیینه دیگران برای بهبود صفت خودم استفاده میکنم، و واضح است که الزاما همیشه موفق نمیشم، اما ازتمرین و تکرار نا امید نمیشم.
آیینه چون نقش تو بنمود راست. خود شکن آیینه شکستن خطاست
تحقیقات اخیر در روانشناسی اجتماعی نشان میدهند که ما دائماً جهان را در ذهنمان تغییر میدهیم تا آن را با ایدئولوژی مطابق میلمان تطبیق دهیم. « ذهن انسان صافی شگفت انگیز اطلاعات است و قادر به جلوگیری از ورود واقعیتهایی است که مغایر با باورهای مورد پسندش میباشد .این پاراگراف به نظرم خیلی قابل تامل وتفکر هست.
با عرض سلام و تشکر این مقاله درحال حاضر نقطه ضعف من است و مثل اینکه برای من فرستادند . وقتی آنالیز می کنم خیلی اوقات ریشه حسادت هم ندارد ولی با دیدن نکات منفی دیگران بایستی ببینم اگر در خودم آن نقص را ندارم هزار بار شکر کنم وبرای آن شخص هم دعا که اعمال و رفتار مثبتش بیشتر بشود .
با سلام به متیس عزیز
بسیار مقاله عالی و این ویو در تمام ثانیه های زندگی باهاش در ارتباط هستیم
با سلام وخسته نباشید خدمت شما عزیزان و با تشکر فراوان از زحمات شما.مقاله بسیار مفید وعملی است..
امیدوارم همگی بتوانیم با توجه بیشتر در اجتماع و در تعامل و عمل و عکس العمل با دیگران خود را بهتر بشناسیم.
باسلام وتشکر از مطالب عالیتون. بارها وبارها خوندم وهردفعه مثل همیشه بیشتر به نواقصم پى بردم. مشکل من اینجاست که موقع عمل دربیشتر مواقع، حمله نفس انقدر شدیده که با آگاهى کامل وعجله که نکنه یک موقع فکر کنم و از حرفم پشیمون بشم، واردعمل میشم وبعدش میمونم با احساس شرمى بى حد و پشیمانى. از دوستان عزیزم کمک میخوام. تمام مدت توجه دارم، حساب کتاب دارم… ولى در مواردى که کم هم نیست کنترل ندارم. البته این حالت بیشتر در مورد نزدیکانم هست که به قول معروف برادرى ام رو بهشون ثابت کردم و خودشون هم اینو میدونند، واین باور این مجوزو بهم میده که خیلى صریح ایرادشون رو بگم. .
چقدر این مقاله عملی است ، واقعا بی نظیر است ، زیرا ما در طی روز مرتب عیوب دیگران را میبینم یعنی ۵۰ در صد کار خودشناسی به طور غریزی انجام میشود ، می ماند ۵۰ در صد دیگر که با راهکاری که در این مقاله داده شده در دسترس مان قرار میگیرد البته ایگوبه شدت در مقابلمان مقاومت میکند اما ما هم باید با اراده پشتکار به روش زیر ادامه دهیم ،
با تشکر فراوان از متیس گرامی و تک تک دوستانی که نظر دادند. بسیار استفاده بردم و انشاالله در عمل موفق باشم.
عرض سلام
فیلمی میدیدم که یک عده در یک فروشگاه بزرگ گیر افتاده بودند. به خودم میگفتم چرا از خوراکی های فراوان دور و برشان چیزی نمیخورند! اگر من بودم خودم را خفه میکردم. از این فکرها فهمیدم که آدم دله ای هستم و باید با این صفت مبارزه کنم. مثلا در موقع خرید جلوی خودم را بگیرم یا در مهمانی حواسم باشد و … خوشبختانه کمی بهتر شدم
الآن بیشتر در رانندگی درگیر هستم. خودم را محق ترین و بهترین راننده میدانم و بقیه همیشه در حال اشتباهند! بوق های ممتد، رانندگی عصبی و عدم تحمل دیگران
… چند راهکار را دنبال کردم ولی نتیجه چندانی نگرفتم
دوستان باتجربه ممنون میشوم راهنمایی کنید
سلام
به نظرم راههای شناخت نقاط ضعف صفاتی و اخلاقی را می شود به این صورت تقسیم بندی کرد:
۱-شناخت و توجه به رفتار نیک دیگران و شناسایی وجود یا عدم وجود آن در خود
۲-تشخیص نشانه های نفس اماره و شناسایی نقاط ضعفی که آنرا تولید می کند
۳- تهیه و مرور لیست نقاط ضعف صفاتی و اخلاقی و تطبیق با خود
۴-توجه به انتفاد دیگران و ارزیابی درصد صحت آن با خود
۵- و مهم ترین راه که عبارت است از معاینه دقیق افکار و تجزیه و تحلیل آن بر اساس میزان غلبه من آگاه سطحی (ایگو) و من آگاه عمقی (هادی درون).
اما انچه که مسلم است هر چه بیشتر نقاط ضعف صفاتی و اخلاقی را بیشتر شناسایی و رام کنیم حجاب های روانی رقیق تر شده و روح شفاف تر می شود و ارتباط با رو ح و ابعاد معنوی بیشتر شده و انگیزه ی حقیقت جویی قوتمند تر می گردد….
مقاله بسیار مفیدی بود، تجربه ای که من در این زمینه دارم این است که نگاه به دیگران به عنوان آینه خود مفید است ولی با یادداشت کردن مشاهدات خودمان و تفکر بر روی آن و یافتن عیب مشابه در خودمان ، می توانیم بهتر عمل کنیم.
در کل یادداشت برداری ، می تواند در عمل بهتر به ما کمک کند
با سلام و تشکر از متیس وباز هم از مقاله بسیار مفید و به موقع . من فکر میکنم اگر همونطور که در متن أمده واقع بین باشیم و با خودمون صادق باشیم میتونیم در این راه یعنى شناخت خود قدم بگذاریم امیدوارم که بتونىم موفق باشیم
باسلام . در جواب دوستم zass ، چون خودم زیاد رانندگی می کنم درگیر این مساله هستم ، تجربه ای که من دارم زمانی که استراحت کافی دارم و توجه کافی، بهتر می توانم تحمل کنم و یا دیگران را درک کنم ، مثلا اگر کسی بد رانندگی می کند یاد اوایل رانندگی خودم می آفتم و انرا را در ذهن مرور می کنم وبا خود می گویم یادت به آن موقع بیفتد و یا مثلا راننده های مسن گاها آهسته رانندگی می کنند و گاهی آدم کلافه می شود به خودم می گویم اگر من هم به سن آنها برسم قطعا مثل آنها خواهم شد و یا کسی اعصاب ندارد بوق می زند می گویم حتما عجله دارد و… نتیجتا زمانی عکس العمل درست نشان می دهم که خسته نباشم و استراحت کافی و توجه داشته باشم . والا زمان خستگی عکس العمل درستی نشان نمی دهم ،
با سلام و تشکر
با خواندن این مقاله بسیار زیبا تونستم تکه های پازلی که مدتها در ذهنم بود را کنار هم بچینم. برای مثال من بر این باور بودم که در محیط کارم بسیار تلاش می کنم که به بهترین نحو کارم را انجام دهم و متصور بودم که مدیرم بسیار از من راضی است چون بالاترین رتبه فروش را نسبت به سایرین داشتم تا اینکه روزی بنا به دلایلی بسیار با عصبانیت به من گفت درست است که تو مهارت زیادی در فروش داری اما من به تو و سر کار آمدنت اصلا اعتمادی ندارم و فکر می کنم در این زمینه مسئولیت پذیر نیستی. چون بنا به دلایل مختلف کار را کنسل کرده ای. در ابتدا این حرف خیلی برایم سنگین تمام شد چون همیشه فکر می کردم چون دلایل موجهی دارم موردی نداشته. با خواندن این مقاله متوجه شدم همانطوریکه گفته شده ما خودمان را بهتر از آنچه هستیم بر آورد می کنیم و مرتبا واقعیات را در ذهنمان مطابق میلمان تطبیق می دهیم. احتمالا آنطوری که ما در مورد خودمان فکر می کنیم دیگران فکر نمی کنند و از دریچه ی دیگری به ما و رفتارو گفتارمان نگاه می کنند و در نتیجه قادر به دیدن جنبه هایی از ما هستند که خود ما تا آن روز شاید متوجه اش نبوده ایم یا آنطور که باید و شا ید به آن اهمیت نداده ایم.
و اینجا بود که درک این نکته برایم ملموس تر شد و فهمیدم ما برای دیدن و شناختن خود الزاما به دیگران نیاز داریم.
با عرض سلام خدمت متیس عزیز و دوستان و تشکر از مقاله جدید
“خود را در آینه دیگران دیدن، با هدف رسیدن به کمال اخلاقی، به این معنی است که از آنچه از دیگران برداشت می کنیم (اعمال، گفتار، رفتار و ..) به عنوان وسیله هایی برای شناخت خود بهره ببریم.” قبلا هم مقالهای به اسم آینههایی برای نگرش خود داشتیم که از مجموع این دو مقاله این مطالب را فهمیدم:
۱- با توجه به گفتار ۳۱۶ جلد ۲ “به عیب مردم کاری نداشته باش و اگر عیبی از دیگری دیدی اول به خودت بنگر ببین آن عیب را داری یا نه. اگر داشتی درصدد رفع آن بر بیا و اگر نداشتی سعی کن که هرگز آن عیب را پیدا نکنی. در هر صورت به روی طرف نیاور وکاری به او نداشته باش.” نتیجه این که: اگر به خاطر حس غرور و خودبرتربینی یا منفینگری و بدبینیام دائم عیوب دیگران به چشمم می آید، همین که چک کنم خودم هم این عیب را دارم یا خیر، ضربه محکمی به نفس است. چون احتمالا آن عیب را دارم و نفسم به سکوت دعوت میشود.
۲- “عکس العمل دیگران، اعمالی را که در اثر تکرار برایم عادت شده و حتی ممکن است از آنها آگاه هم نباشم را به من نشان میدهند.” ممکن است انتقاد کلامی هم صورت نگیرد ولی اگر دقیق باشم از نحوه برخورد دیگران میتوانم عیبی را درخودم تشخیص دهم. مثلا حالت چهرهشان خوب نیست چون با عجله و تندتند کاری را انجام دادهام و باعث ایجاد استرس در بقیه شدهام و این یعنی به خاطر عدم وجود صفت وقتشناسی و نظم وترتیب در من، دیگران اذیت شدهاند.
۳- تجربه ای داشتم که برایم جالب بود. یکی از همکارانم خیلی با حالت خوبی جواب سوالها و حرفهای من را نمیداد. دائم فکر میکردم این فرد عقدهای و بیفرهنگ و بیمعلومات هست و به من حسادت میکند و غیره و به همین دلیل اینطور جواب من را میدهد. بعد فردی به شرکت ما آمد که خیلی رفتار این خانم با او خوب بود. این باعث شد من بفهمم که رفتار من توام با محبت و احترام نبوده است. درست است در ظاهر رفتار بدی نداشتم ولی حس درونیای که داشتم توام با غرور و تکبر و فخرفروشی و خودبرتربینی بود و از آنجا که آدمها این امواج را دریافت می کنند او هم حس خوبی نسبت به من نداشته و به همین دلیل جواب من را سربالا میداد. همچنین، فرد دیگری هم در سمت مدیریت و .. به شرکت ما آمد که به نظرم با توجه به موقعیت و رتبهاش خیلی فرد راحت و سادهای بود. نگاه کردم دیدم چقدر با همه افراد با ادب و احترام و ملایم برخورد می کند و کسی هم با او سر لج و لجبازی ندارد (در صورتیکه همیشه برای افرادی که تازه میآیند و با رتبه بالا مشغول به کار میشوند اینطور نیست). دقت که کردم دیدم به دلیل همان ادب و احترام و ملایمتش است. بعد یاد گفتار استاد الهی افتادم که می فرمایند با مردم همیشه با ادب و تواضع و محبت و احترام برخورد کنید (نقل به مضمون). دیدم متاسفانه این اصل اولیهای که به من توصیه شده را رعایت نکردهام. آن “لجبازی” ای که در همکارم در حین گفتگو میدیدم دلیلش همین حس درونی غرور و فخرفروشی و تکبر و خودبرتربینیام بود که مثل دندانه هایی به وجود افراد گیر می کرد، آزارشان میداد ، مجروحشان میکرد و آنها هم چنین عکسالعمل نشان میدادند.
پس اگر از این منظر نگاه کنیم واقعا “رفتار و عکس العمل دیگران نسبت به من می تواند ابزاری گرانبها برای خودشناسی باشد.”
خدا کنه ناامیدی هم به این مجموعه اضافه نشود…
ممنون
با سلام
امروز با خانمی مشغول صحبت بودیم متوجه شدم دوست داره به عناوین مختلف صحبت یا بهتر بگم عیبت کنه.حواسم بود که وارد غیبت کردن نشوم.اما در ذهنم او را قضاوت کردم که چرا انقدر حرف دیگران رو میزنه؟ یاد خودم و ایینه ای که خدای مهربون جلوی من قرار دادن افتادم.فهمیدم خودم این نقطه ضعف رو دارم. برای او و خودم دعا کردم که کاری کنیم که پیش خدا و مردم شرمنده نشیم.اگر بخواهم صادقانه خودم رو ارزیابی کنم باید بگم من بیش از اون خانم نقطه ضعف دارم در این مورد….
امروز از کسی که مشکلات زیادی با اوداشته ام
با شخصی که صحبت مـی نمودم ناخوداکاه سعی نمودم یک صفت مثبت را در او بزبان آورم
بعد از خودم راضی شدم،
مدتی بود که روی صفت حوصله و صبوری کار می کردم. هدفم این بود موقع مکالمه با نزدیکانم، بیشتر به حرفهای آنها توجه کنم و یعنی از صمیم قلب و درونا به حرفهاشون گوش دهم، نه سرسری و از روی انجام وظیفه. با توجه به عدم تعادل صفت صبر و حوصله اکثر مواقع در انجام این کار عملی نا موفق بودم، و همیشه از این عدم موفقیت شگفت زده. به محض اینکه حرفها و داستان هایی رو میشنیدم که برام جالب نبودن یا به اصطلاح حوصله سر بر و بی ربط بودند درونا این صفت بی صبری من رو آزار میداد ولحظه شماری می کردم که حرف شخص مورد نظر زودتر تمام شود که من بروم و به «کارم» برسم، خیلی وقتا هم حرفشان را محترمانه و یا غیر محترمانه قطع میکردم، که در هر حال ایجاد حق الناس میکرد. تا اینکه این مقاله را خواندم. گرچه ماها قبل این مقاله را به در سایت انگلیسی استاد الهی خوانده بودم، ولی اینبار تاثیری متفاوتی در من داشت، شاید برای اینکه اینبار داشتم روی این صفت کار میکردم، توانستم ملموس تر این مقاله را بفهمم.
نکته اصلی عدم مفقیت من در شنیدن و تحمل دیگران این بود:
«حتی شاید خود را برتر هم بدانیم و این باعث میشود که در دیگران فورا رفتارهایی را که دوست نداریم مشاهده کنیم. در مورد ضعفها و کمبودهایشان اغراق کنیم و گاه نیز آنها را برملا کنیم. در حالی که صفات مثبت و با ارزش آنها را نادیده میگیریم، یا متوجه آنها نمیشویم و گاه به خودمان اجازه میدهیم آنها را تحقیر کنیم»
من موقع برخورد وشنیدن دیگران ، به خصوص موقع شنیدن حرفهای خارج از موضع و بی بربط، داشتم آنها را تحمل میکردم، نه گوش! چرا تحمل؟ برای اینکه آنها را ۱۰٪ خوبی و ۹۰٪ بی ربط و بی محتوی می دیدم، یعنی در حقیقت طبق این مقاله خوبیهایشان را نادیده، و بدی هایشان را در ذهنم اغراق می کردم. خوب با این وضع معلوم است تحمل این افراد و داستان هایشان سخت باشد. حال اگر آنها را ۹۰٪ خوبی و ۱۰٪ بی ربط می دیدم، مسلما از شنیدن حرفهای «به ظاهر بی ربطشان» هم لذت می بردم و صفت بی صبری به من غلبه نمیکرد. همانطوری که وقتی کسی را دوست داریم همه حرفهایش برایمان قشنگ و جالب میشود، حتی اگر بی ربط باشد.
پس این مشکل نسبت بندی بین خوب و بد بود. ای کاش لااقل میشد بگویم نیمه خالی و نیمه پر لیوان! چون نیمه پر یعنی حداقل ۵۰٪ ولی در مورد من ۱۰٪ به ۹۰٪ بود.
مسلما این نسبت بندی های تقریبی بطور نا خودآگاه در ذهن انجام میشود وفکر میکنم سرچشمه آن از صفت منفی نگری( یا عدم نیک بینی) و بدتر از آن تکبر و… است. خلاصه الان فقط یک سر نخ از راه دارز و پر پیچ وخم رو برای اصلاح این همه خرابی پیدا کردم، ولی همین سر نخ انقدر موثر و امیدوار کننده بود که بتونم باقی راه رو با امید و آگاهی و کمک بیشتری طی کنم و تا حدودی موفق باشم.
با درود و سلام خدمت همه عزیزان،
واقعا تشکر میکنم از این مقاله زیبا و چشم و گوش باز کن و کامنتهای دوستان که هر کدام خود مقاله ایی آموزنده و زیبا و کارگشاست. آرزوی موفقیت و سلامتی برای همه عزیزان
با سلام
مدتهاست با أین مسایل در گیر هستم وفکر وتمام وقتم را مشغول کرده ، کسی که کارش این که بقیه قضاوت کنه وبدونه تو زندگی بقیه چه خبره ،ومرتب ایراد بگیره ومن إز أین رفتار او بشدت ناراحتم وطوری شده که منم مرتب اون قضاوت میکنم که چرا باید با این رفتارش باعث کدورت ودلخوری بشود ،نه تنها نتونستم کنار بیایم ،بلکه خودمم الوده
شدم ،واین هی تکرار شده وهر دفعه قضیه ودخالتهای جدید إز طرف اون میبینم ،وحس میکنم غرق شدم ، ورآه حلی نمیتونم پیدا کنم ،
با سلام . در جواب nils . من فکر می کنم . یکی از علت های که گفته شده به رقتار دیگران کار نداشته باشیم همینه که اون عادت و صفت منفی طرف مقابل به ما انتقال داده می شه .
دو تا نکته هست که به من کمک می کنه دیگران رو بهتر درک کنم ۱) زمانی که رفتار بدی ار کسی می بینم و می گم چرا این فرد این طوری هست (این رقتار و تربیت رو داره ) به خودم می گم اگر من هم تحت شزایط محیطی و خانوادگی و…. اون بودم قطعا من هم مثل اون می شدم خیلی به خودت غره نشده که در ثانیه ای مثل اون میشی
۲) یه دفعه به یه نفر گفتم چرا فلانی این طوریه ( این رفتار و حرکات رو داره) با خنده گفت اینم (( یه نوعشه ))
و دقت که کردم دیدیم جه حرف قشنگی . مثل همه چیز در طبغیت که انواع و اقسام دارد بشر هم همین طوریه . مگر ما به یه درخت کج و معوج مبینیم می گیم چرا درخته اینچوریه؟ باموارد بیشمار در طبیعت لذافقط باید مشاهده کنیم و از تجریه و تحلیل کردن دست بردارم . این قوه تجزبه و تحلیل برای شناخت خودمون هست نه دیگران .
با سلام و ادب خدمت همگی
برای انجام کاری به یک موسسه مراجعه کردم.از طرف یکی از کارمندان با رفتار خوبی مواجهه نشدم ،طوری که همکاران اون خانم شرمنده شدن .طوری که به ارامی بمن گفتن زنگ بزن به رئیس اداره و از ایشان کاری که میخواهی انجام بدهی کمک بگیر. چون غرورم شکسته شده بود ایگو از این پیشنهاد خوشحال شد .فوری زنگ زدم ولی ایشان گوشی رو برنداشتن ایگو با فشار بهم میگفت بازم بزن و بهش بگو که رفتار کارمندتون درست نیست . الهی شکر چندین بار زنگ زدم ولی جواب داده نشد .از محیط خارج شدم و بخودم گفتم چرا خدا نخواست با رئیس صحبت کنم؟ خوشبختانه یاد ائینه افتادم و صحنه صبحت با خانم کارمند رو با خودم مرور کردم .متوجه شدم وقتی با ایشون روبرو شدم با غرور پنهانی که داشتم صحبت کردم و با حالت طلبکارانه پرسیدم شما تازه واردید؟ من اولین باره شمارو میبینم…. و خلاصه ایشان امواج منفی که از جانب من ساطع شده بود را گرفته بود.و باعث شد برخورد خوبی با من نداشته باشه و کار مرا هم انجام نده .شرمنده ..او.. شدم شروع کردم با خدا در زمان فکرو ذکر حرف بزنم و بابت کارم عذر خواهی کنم.روز بعد اجبارا باید به همانجا میرفتم بخدا قول دادم اگر ایشان را دیدم با گرمی برخورد کنم. البته برایم سخت بود اما بلطف خدا و کمک او تا وارد اداره شدم با همان خانم روبرو شدم سلام گرمی کردم و گفتم روزتون بخیر. خلاصه کارم انجام شد .موقع برگشت دوباره او را دیدم باز هم با گرمی خداحافظی کردم.. وقتی بیرون امدم بسیار شاد بودم و همه را مدیون خدا میدانستم
با عرض سلام
ممنون از ۱۲۳ به موردهای خوبی اشاره کردین ،همون موقع با چند نفر دیگه مشورت میکردم به چندین ضعف پنهانی
خودم پی بردم که باید بتونم ریشه اصلی در وجود خودم پیدا کنم ،ومطمن شدم تا حداقل یک ضعف خودم را پیدا نکنم
وبااون وارد مبارزه نشم این مشکل برایم تکرار وتکرار میشه…
باسلام، در پاسخ بهnils . هر وقت توانستم به قضایای این چنینی با دید معنوی نگاه کنم ، یعنی از خود سوال کنم این شخص با این اتفاق چرا برای من افتاد ؟ به این نتیجه رسیدم که برگی از درخت نمیفتد مگر خدا بخواهد ، خدا هم هر گز بدون دلیل نمیخواهد برگی بیفتد ،پس بگردم ببینم از این ماجرا من چه درسی باید در جهت خودشناسی خودم بگیرم.
در بخشیدن دیکران : ،متوجه شدم، اگر بدی ببینم هرچقدر سخت هم باشد ،تعدادی را راحتر مـی بخشم وبا گروه دیگر
دیرتر قلبم صاف میگردد ،
این عیب را درخودم جستجو نمودم ،متوجه شدم ، قضاوتم احساسی است ،شاید توقع باعث میشود سخت تر قضاوت کنم، دلم میخواهد همیشه بخشنده باشم ، اما فرق میگذارم بین آدمهایی که بدی دیده ام ،مدتی است :بدی هایم را بیشتر لمس میکنم ، گذشتم بیشتر شده است
من امروز متوجه شدم که چقدر خام ونپخت هستم یه اشتباه گفتاری باعث برداشت غلط در دیگران شد امروز یاد گرفتم که داشتن صفت احتیاط چقدر با ارزش است امروز در مواجه با دیگران یاد گرفتم سادگی را احمقی تلقی میکنندپس باید بیشتر مراقب رفتار وگفتار وکردار بود امروز در اجتماع کوچک فامیلی فهمیدم که باید طوری رفتار کرد که مجبور به اثبات کردن چیزی که نیت اصلیت بوده نباشی فهمیدم که نباید طبق سلیقه دیگران خود را تنظیم کنیم چون نمیتوانیم همه را راضی کنیم بهترین کار تنظیم شدن با موج یکتا و اموزشهای یکتا است نه هماهنگ شدن با موج اجتماع ودیگران
عالی بود
باسلام وخسته نباشید ومتشکر از مقاله ای که گذاشته اید خیلی اموزنده بودسپاسگزارم
با سلام بر همگی
بدترین اثر نفس، کبر و غرور است که جز صفات عزازیل بود و سبب رانده شدنش شد. از معایب غرور این است که شخص عیب خود را نمیبیند ، در نتیجه خودپسند میشود و از خود راضی میشود و از خود تعریف و تمجید میکند. اگر چنین صفاتی در کسی بروز کند ، باید فاتحه اش را خواند. انسان وقتی خود رادر نظر گرفت که از هر حیث از مورچه ای هم کمتر است و نمیتواتد به اراده ی خود حتی مویی از بدنش کم یا زیاد کند، انوقت راهش خوب و صحیح است. امیدواریم خداوند ما را از شر کبر و غرور نگه دارد و همیشه چشم بصیرتمان را به عیب خودمان باز نگه دارد. بهترین صفت معنوی برای انسان این است که همیشه عیب خود را در اینه ی قلب ببیند. پایینترین و گنهکارترین بداند، امان از وقتی که عیب خود را نبیند. کسی که پا به مرحله ی سلوک میگذارد لطیف و حساس میشود، و هر کاهی برای او کوه میشود، یعنی هر چیز جزیی هم برای او بزرگ و محسوس میشود. خدا کند در سلوک همیشه حساس باشیم، پوست کلفت و پر مدعا نباشیم
الهی امین
برگزیده گفتار ۱۷۰
باسلام وتشکربخاطراین مقاله زیبا ،بنظرمیاید که باید درنوع نگاه خود تجدید نظر کردچراکه فرصت اندکی دراختیارمان است والبته تغییرات نوع نگاهمان ۴ کلیددارد.یک خواستن دو خالی کردن ذهن ازتعصب هاوسومی داشتن باورمثبت نسبت بخود وچهارم دست به عمل بزنیم. باید باورهایمان رادرموردخودمان تغییربدهیم همانطورکه میدانیم ارزش واقعی مادردنیای درون مانهفته است یادبگیریم این تکنیک کاربردی رادرزندگیمان پیاده کنیم که هیچوقت تقصیر روگردن دیگران نیندازیم ودرزندگیمان ازعبارات تاکیدی استفاده کنیم چراکه بی تاثیرنخواهدبود بعنوان مثال من امروز حواسم به کلامم ،به اندیشه ام خواهدبود این کلامات انرژی عظیمی باخودبهمراه دارند درصورتیکه آنروز توجه به مبدا داشته باشم وازیکتا بخواهم طبق میلش رفتارکنم درچارچوب اصول اخلاقی،الهی
گاهی در یک نمیدانم بزرگ و بی انتها و ترسناک گیر میکنم نمیدانم چه جوری خودرا خلاص کنم؟
و یک سوال ؟ چرا با وجود اینهمه مهر و محبت از خدا دیدن عاشقش نمیشم ؟چه کارها که برام نمیکنه و خجالت زده میشم …اما خیلی راحت و بی معنا دل به یک قهرمان می بندم ایا نباید بحال خودم تاسف بخورم ؟ کجا و کی باید دل بخدا بست؟درگیرم بی نهایت درگیر خودمم و او……..
سلام ، در پاسخ به سوال دوست ۴۲: به نظرم علت اینکه ما با دیدن این همه محبت خدا، عاشقش نمیشویم ابن است که تا در دنیای مادی هستیم ، زور و فشار و فریب نفس اماره خیلی زیاد و بسیار بسیار حق به جانب است، لذا نمیگذارد ما قدر شناس پرودگار باشیم، اما با توجه به اینکه خدا از ما انتظار فقط تلاش را دارد لذا نباید ناامید شویم و دست از مبارزه برداربم.قطره قطره جمع شود وانگهی دریا شود
باسلام وتشکراز متیس عزیز و زحمتهایی که برای ما میکشند و دوستانی که راهنمایی میکنند و تجربه خود رابیان میکنن
من از بیان یکی از دوستان که نقطه ضعف خود را گفته بود استفاده میکنم
تصمیم گرفتم با کمک کرمش که همیشه شامل حال ما هست از فردا عمل کنم میدونم اگرکوشش کنم کمکم میکنه
چون اشاره به نقطه ضعفی شده بود که من دارم ممنون از این دوست عزیز
ضمن عرض سلام و تشکر از متیس عزیز برای این مطلب کاربردی جالب، خدمت همگی عرض میکنم که در طی چند وقت گذشته نه تنها با اعمالم در رابط با نقاط ضعف صفاتی در گیر مبارزه بودم که متاسفانه برد چندانی هم در کار نبود از جانب دیگر با پی بردن به مفهوم واقعی نیت “البته تا جایی که فهم بنده اجازه میداد” متوجه موضوع بسیار سخت و سنگینی شدم که مقابله با آن به مراتب مشکتر از عمل است.چون نیت همواره در ذهن در چرخش میباشد. البته در اینجا مفهوم کلی نیت مورد بحث است یعنی تصمیم قطعی برای انجام عملی مشخص که اگر پیشتر برود در بعضی مواقع میتواند وارد مرحله عمل هم بشود. مشکل اینجاست که نفس اماره مرتب چکش میزند و فرصت نمیدهد که همه این نیات را از ذهن دور کرده و سعی در توجه کردن بنمایم. از همگی دوستان عزیز استدعای راهنمایی در این خصوص را دارم که شاید با مفری هرچند مختصر بنده را راهنمایی بفرمایند.
با تشکر فراوان
با سلام مجدد و به دنباله مطلب قبل توجه شما را به این نکته اساسی جلب میکنم که اغلب این اعمال و بویژه نیات منفی و ناخوشاینددر مورد اطرافیان و نزدیکان بنده پیش میاید که غالبا” مورد علاقه ام هستند. برای مثال یک تجربه واقعی: از شنیدن اینکه یکی از اطرافیانم که دوستش هم دارم موفقیت مهمی کسب کرده و خیلی از ما جلو افتاده ناراحتی در وجودم حس میکردم که مسلما” بازخورد عملکرد ایگو بوده است و البته هیچگاه هم حاضر به کوچکترین ضرر و زیانی برای آن فرد نیستم و بازم همانقدر دوستش دارم ولی بهرحال آن وضع ناخوشایند هم که هنوزم از بیاد آوردنش خجل و شرمنده میشوم پیش آمد و البته نظایر این مثال بسیار است.
نقل به مضمون از آ-۲ ص ۵۳۱
… پس اولین شرط، نیت است، قطع نظر از اینکه طرفی را که میخواهیم به او نیکی کنیم آدم خوبی است یا آدم بدی است ما باید نیکی کنیم و نتیجه آن این است که در زندگی مهربان و خوشرو و نیک خو و نیک جو میشویم.
درپاسخ به سوال HSH: درمورد نیت، من مدت زیادیست که در کارهای عملی که مربوط به تعادل رساندن نقاط ضعف های صفاتی ام میباشد نا موفق هستم. اخیرا متوجه شدم مانع اصلی در راه من نیت من بوده ( نیت من کاملا فراعلی نبوده، لذا انرژی لازم برای مبازه با نفس را کسب نکردم ) اخیرا ، برای بار دوم در حال خواندن کتاب «رمز گشایی پیام های معنوی در زندگانی روزمره» هستم که در آن چند فصل در مورد چگونگی اصلاح نیت (نزدیک تر شدن به نیت مافوق علی) و نهوه برنامه ریزی عملی برای مبارزه با نفس توضیحات مفیدی داده شده که به من خیلی کمک مرد. پیشنهاد میکنم این کتاب را مطالعه کنید.
با سلام مجدد، دوست hsh به نکته بسبار اساسی اشاره کردند. به نظر من ، ما تا نیت خود را از اعمالمان کشف نکنیم و در صدد راست و پاک کردن آن برنبایبم ، کار کردن روی اعمال خیلی نتیجه اساسی و خالصی نمیدهد ،مثل این میماندکه من برای دندانی که ریشه اش فاسد روکش گران قیمتی بگذارم ،مسلم است درمان اولیه آن دندان خراب ابتدا رسیدگی به ریشه آن است.
به این ترتیب کشف نیت از هر خواسته وعمل خیلی مهمی است ،یعنی مبارزه اصلی از آنجا شروع میشود ومسلما این مبارزه نیاز به انرژی فرا علی و اراده و کوشش قوی دارد .تجربه شخصی من این است که داشتن تمرین فکر و ذکر ومتمرکز شدن بر روی نیتهایی که مطابق رضای خدا نیست و از مبدأ کمک خواستن در مورد آنها میتواند خیلی کارساز باشد.
با سلام ممنون از زحمات شما.بهترین نمونه برای خو دشناسیم که مدتی است توجه میکنم برخورد با اعضای خانواده میباشد چون کاملا با انها ازاد هستم وقدرت دارم چطور رفتار کنم.ووقتی دقت میکنم میبینم از این قدرت چقدر سو استفاده کرده ام ولی مطمئنم با کمی صبر وگذشت حتما نتیجه خوبی در خود شناسی میگیریم
با عرض سلام و ممنون از کامنتهای دوستان
در مورد مساله نیت همانطور که آقای دکتر الهی در کتاب طب روح فرموده اند مساله “نیت تلقینی” است. اگر سعی کنیم در طی روز یک یا چند بار نیت خودمان را از انجام کاری چک کنیم و آن را که به احتمال زیاد در جهت رضای خدا نیست را با نیت رضای خدا انجام دهیم فکر کنم برای فردی مثل من کافی باشد.
مثلا من سر کار توی دلم غر میزدم که چقدر تغییرات در کارها به وجود می آورند و من باید آنها را اعمال کنم. بعد فکر کردم من وظیفه ام هست که کارم را جوری انجام دهم که انگار میخواهم به خدا تحویل بدهم. پس کارم را درست و تمیز انجام دهم تا روزی ام هم حلال باشد. پس گفتم خدایا کارم را برای رضای شما انجام میدهم.
قطعا باز هم غر خواهم زد و میل به سمبل کاری در من خواهد بود ولی باز باید نیتم را رضای خدا قرار دهم.
در مورد نیتهای نادرست هم که خودمان از وجودش شرمنده میشویم میتوان تنبیه یا جریمه ای برای خود قرار داد (مثل تربیت حیوانات که بفهمد کار درستی نیست) ولی به نظرم از ایگو هست و برای من پیش می آید.
ممنون
با دیدن دیگران خودم را بهتر مـی شناسم
متوجه شدم ،باید با گذشت ترباشیم ، بخصوص درمورد کسانی که آسیب بیشتری مـی بینم
با امید روزی که خودم را دست تر بشناسم
خودم را بشناسم؟ خودم را هرقدر بیشتر می شناسم بیشتر آرامش درونی ام عمیقتر می شود. بیشتر با “او” انس میگیرم. بیشتر متوجه میشوم که همنوعانم چقدر “او” را دوست دارند و چقدر نیازمندش هستند وهستیم. خلاصه امیدوارم “او” همه ماراببخشد و دست مان را بگیرد.
با عرض سلام و تشکر و عید مبارکى به همه شما ،
مدتهاست که بسیار از شناخت نقطه ضعفهایم نگران و إفسرده و عصبانیم . بخصوص از بى صداقتیم که
بدون کوچکترین إغراقى از حیوانات هم کمتر است . درست برعکس کامت قبلى من نه تنها ارامش پیدا نکردم
بلکه بسیار شدید و جدى از دست این موجود ناشناخته احساس کوچکى و سر افکندگى و ضعف مى کنم .
به احتمال زیاد بسیار به غرورم بر خورده که انطور که در باره خودم غکر مى کردم أبدا نیستم ولى براى انچه
که فکر مى کنم باید باشم خیلى خیلى خیلى فاصله دارم و همین أفکار گاهى یاس آور است ولى مبارزه مى کنم .
لطفا اگر کسى راهکارى سراغ دارد از این بنده سراپا مغموم دریغ نفرماید .
با سلام ، خدمت دوستمان شهلا ، یکی از مواردی که باعث شکست ما در مسایل دنیایی و معنوی می شود نا امیدی است که حتی در بعضی از کتب نا امیدی از درگاه خداوند را گناه بزرگی دانسته آند . لذا قدم اول داشتن امید هست بسیار افرادی در تاریخ بوده اند که در اوج گناهکاری با ندامت و پشیمانی به معنویت گام نهادهاند و بعدا یکی از مقربان هم شده اند و یا برعکس کسانی در اوج مقرب بودن در اثر غرور به ایفا السافلین نزول پیدا کرده اند قدم اول نا امید نشدن از درگاه الهی است چون این تنها راهیست که شیطان راحت وبدون درد سر در شما رخنه پیدا می کند و به عبارتی شما را خلع سلاح می کند و بعدا هر کاری بخواهد سر شما می آورد قدم بعدی اینکه متوجه شوید مبارزه با نفس کار ساده ای نیست ( اگر ساده بود ۵۰۰۰۰۰سال) برای آن وقت نمی گذاشتند ( در آن واحد شما نباید یک دفعه بنشیند و بگید وای این همه نقطعه ضعف دارم و نمی توانم پیروز شوم ) مدتی یکی از نفس ها را برای خود مشخص کنید مبارزه کنید و بعد بروید سراغ بعدی قدم بعدی بدانید که به تنهای امکان مبارزه با نفس ندارید تا از ««او »»» مددی نطلبید امکان موفق شدن وجود ندارد .
با عرض سلام و تشکر از راهکارى که پیشنهاد کردید . با شما کاملا موافقم ، یک لحظه از نفس نباید عافل شد
و بدون توجه به او نمیشه مبارزه کرد . بنظرم سد اصلى غرور است که وقتى ترک برداشت و شکست راه هموار
خواهد شد . این گفتار استاد را روى کاغد نوشته ام و در دسترسم قرار دادهام تا فراموش نکنم ؛
تا زمانیکه غرور نداریم و به درگاه او متوسلیم ، ایمان هست و تا زمانی هم که نور ایمان هست جلو مى رویم !!!
خدایاچنان کن سرانجام کار
توخشنودگردی وما رستگار
سپاس خدای بزرگ رو بخاطر داشتن نعمتهای بیشمار،وممنون از سایت بسیار ارزشمند شما،ه هر چقدر انسان شناخت بیشتری ازخودپیدا کند شمع های درونش روشنتر واگاهیش بیشترمیشود
هنوز بدرجه ای نرسیده ام ،بدی ببینم ، خوبی کنم ، البته
اینکار را میکنم ، ولی نه برای همه ، چون هنوز خالص نشده ام ، خودیت دارم ،
عالی، ممنون
سلام
وقتی خودمو چک میکنم میبینم بعد از سالها پشت سر گذاشتن این عمر. تنها باید این آگاهی هارو در خودمان به معرض عمل در بیاریم کار کنیم و تا میتوانیم عمل و عمل و عمل…
تا بتوانیم امتیاز بدست بیاریم وقتی نماند .تلاش و کوشش به امید خودش.
با عرض پوزش فراوان
یکی از اصول اولیه، که ما را آماده میکند تا بهتر دیگران را ارزیابی کنیم و در جهت اخلاقیات عمل نماییم تغییر دید خود نسبت به دیگران است. این کار به این معنی نیست که نقاط ضعفی که در افراد مشاهده میکنیم را انکار کنیم، یا با سادهلوحی و حماقت به خود بقبولانیم که دنیا فقط بر مبنای عشق و محبت است. عمل به اخلاقیات با خوشبینی سادهلوحانه ربطی ندارد. بلکه به معنی چرخش ۱۸۰ درجه دید ما است. باید بیاموزیم چگونه از برداشتی که نسبت به اعمال، رفتار، و ضعفهای اخلاقی دیگران داریم استفاده کنیم و آن را در جهت تکمیل اخلاقیات خودمان بهکار بگیریم.
Ba salam va tashakor az metis aziz baraie hameie zahmathaei ke mikeshan, mikhastam arz konam ke man ba khodam fekr mikardam ke age be tonam goror va khodkhahi ra az khodam dur konam shayad betavanam haghighatha ra behtar bebinam va betavanam zaef haie khodam ra behtar bebinam va dar bartaraf kardane anha bishtar movafagh shavam inshaallah.