اختیار خود را به دست چه کسی بسپاریم ؟

2 دسامبر, 2013
 
نوشتۀ آرنو تویلیه

انسان دارای اختیار است و این امتیاز استثنائی او را قادر به رسیدن به هدفی می‌کند که برای آن خلق شده است، یعنی کمال. ولی برای رسیدن به این هدف، شخص باید در موقعیت‌های مختلفِ زندگی روزمره؛ مثلاً محیط خانوادگی، حرفه ای و غیره به نحو صحیح از اختیار خود استفاده کند و در راستای هدف معنوی خود، در هر موقعیتی، از خود بپرسد: «چطور و برای چه باید از قوۀ اختیار استفاده کنم؟»

• آیا کاربرد قوۀ اختیار این است که با روشی کاملاً خودخواهانه منافع شخصی‌ام را حفظ کنم؟ چنین روشی مثل این است که اختیار خود را به دست ایگو سپرده‌ام و تصمیماتم بدون در نظر گرفتن ارزش معنوی آن موقعیت و هدف واقعی‌ام است.

• یا برعکس، می‌خواهم از اختیار خود برای انجام وظایف معنوی‌ام، یعنی عمل به اخلاقیات بر حسب وظیفۀ انسانی و جلب رضایت خدا و به منظور تغذیۀ روح خود و پیشرفت در مسیر کمال معنوی بهره ببرم؟ در این صورت، بر انتخاب‌هایی که می‌کنم مسلط هستم، چون در لحظۀ تصمیم‌گیری،‌ احتیاجات منِ حقیقی‌ام را در نظر می‌گیرم و از عواقب مادی و معنوی آن موقعیت آگاهم.


به طور کلی، از آنجا که میزان آگاهی‌ای که از خودم دارم، از طریق ایگو هدایت و کنترل می‌شود، اگر در لحظۀ انتخاب تلاشی برای خارج شدن از ایگو نکنم او تصمیماتی خواهد گرفت که به ضرر پیشرفت روحی‌ام خواهد بود. تجربۀ زیر نشان دهندۀ‌ موقعیتی است که توسط ایگو تجزیه و تحلیل شده است.

هنگام تعطیلات، چند روزی به خانۀ خواهرم رفتم، درست موقع ترک آنجا موقعیت زیر پیش آمد: راه درازی در پیش داشتم و فقط در این فکر بودم که هر چه زودتر به خانه برگردم. در آن زمان، شوهر خواهرم در مطبی که به تازگی گرفته بود و نزدیک خانه‌شان بود مشغول کار بود. خواهرم به من گفت همسرش خیلی خوشحال خواهد شد اگر قبل از رفتن سری به مطب جدیدش بزنم و با او خداحافظی کنم.

اولین تصمیم هنگام رویارویی با یک انتخاب

در اینجا من در مقابل دو انتخاب قرار گرفتم: سر راه توقف کنم و به شوهر خواهرم به خاطر موفقیت حرفه‌ای‌اش تبریک بگویم؟ (انتخاب اخلاقی)، یا بدون توقف راهم را ادامه دهم و هر چه زودتر به خانه برسم؟ (انتخاب ایگو).

چون انتخاب دوم فکرم را به خود مشغول کرده بود – و کاملاً زیر سلطۀ ایگو بودم – بلافاصله تصمیم گرفتم که بدون توقف به راهم ادامه دهم و بعداً از طریق پیامک به او تبریک بگویم.

دومین تصمیم هنگام رویارویی با یک انتخاب

به راه افتادم، درست موقعی که در مسیرم از نزدیکی مطب می‌گذشتم شوهر خواهرم تلفن زد و از من خواست که قبل از رفتن به او سر بزنم. در اینجا برای بار دوم، موضوع رفتن به مطب مطرح شد: این بار دیگر نمی‌توانستم خواهش او را رد کنم چون به عنوان یک برادر زن آبرویم در میان بود. تصمیم گرفتم به دیدنش بروم ولی این بار تصمیم‌ام کاملاً بر اساس استدلال ایگو بود.

دیدار ما بیش از ده دقیقه طول نکشید و او واقعا خوشحال شد. بعد هم با گرمی از هم جدا شدیم.

بررسی اجمالی تصمیم های من

آن‌شب وقتی رفتار آن روزم را بررسی می‌کردم از اینکه با خوشحال کردن شوهر خواهرم یک عمل اخلاقی انجام داده بودم،‌ خوشحال و راضی بودم. ولی وقتی نیتم را بررسی کردم خوشحالی‌ام از بین رفت: در واقع من این کار را از روی اجبار و برای حفظ آبرو و نشان دادن تصویر خوبی از خودم انجام داده بودم. بنابراین کارم در جهت حفظ منافع شخصی و جلب رضایت ایگو بود. در حالی که می‌دانم انجام یک عمل اخلاقی با چنین نیتی تأثیری در تغذیۀ‌ روح ندارد. چون همانطور که دکتر بهرام الهی می‌گوید: برای اینکه عملی روح را به طور متعادل تغذیه کند لازم است با نیت رضایت خدا و از روی انجام وظیفۀ انسانی انجام شود.

پس به این نتیجه رسیدم که در انتخابم، دو بار تحت تاثیر ایگو قرار گرفته بودم و حتی خودم هم متوجه نشده بودم که تصمیم گیرندۀ اصلی ایگو بوده است. در واقع، به طور ناخودآگاه، اختیارم را به دست ایگو سپرده بودم.

این بررسی نشان می‌دهد که ایگو فی‌البداهه بر فکر ما مسلط است و در این هنگام است که ما به طور اتوماتیک تصمیم می‌گیریم و منافع معنوی‌مان در درجۀ دوم اهمیت قرار می گیرد. برای اینکه به این موضوع واقف شویم، باید از ایگو خارج شویم و به یاد بیاوریم که حقیقت ما چیست و در این موجودیتمان،‌ در پی جلب رضایت چه کسی هستیم؟ در آن شب هنگام بررسی رفتار آن روزم، از ایگویم خارج شدم، و در آن لحظه بود که متوجه شدم چند موقعیت مناسب برای پیشرفت روحی‌ام را از دست داده‌ام.

اگر اختیارم تحت کنترلم بود

اگر موقعی که خواهرم به من آن پیشنهاد را کرد متوجه می‌شدم که ایگو فکرم را در اختیار خودش گرفته، می‌توانستم محتوای فکرم را بررسی کنم. مثلا با یادآوری وظیفه و هدف معنوی‌ام می‌توانستم به خود بگویم که فقط یک عمل اخلاقی صحیح قادر به تغذیۀ روحم می‌باشد و می‌تواند او را در راه کمال پیش ببرد. در این صورت در برخورد با پیشنهاد خواهرم بیشتر به بُعد معنوی آن توجه می‌کردم و از آن موقعیت برای عمل به یک اصل اخلاقی صحیح استفاده می‌کردم.

به همین ترتیب، هنگامی که با انتخاب دومی مواجه شدم، اگر توجه به مبدأ داشتم، این موضوع می‌توانست نیت مرا طوری تغییر دهد که آن عمل را آگاهانه فقط برای رضایت «او» انجام دهم.

بنابراین، هنگامی که در مقابل تصمیمی قرار می‌گیریم، برای اینکه این تصمیم برای معنویت ما مفید باشد باید «از ایگوی خود خارج شویم» و این مستلزم کوششی برای ایجاد توجه (توجه به مبدأ، احساس حضور او…) و یاد آوری وظایف و هدف معنوی می‌باشد. چنین روشی به ما امکان می‌دهد پیشامدها وموقعیت‌های ظاهراً پیش پا افتادۀ زندگی روزمره را «ببینیم» و از آنها به عنوان موقعیت های مناسبی برای عمل استفاده کنیم.

ما غالباً مجبور به تصمیم‌گیری و انتخاب هستیم، و این در حالی است که فکر ما فی‌البداهه تحت کنترل ایگو است. بنابراین، لازم است کوششی در جهت برقراری توجه انجام دهیم. تکرار و پافشاری در مبارزه با ایگو و غلبۀ بر او به ما امکان می دهد به تدریج اختیارمان را به دست منِ حقیقی‌مان بسپاریم.

برگرفته از سایت e-OstadElahi.fr