سه اصل در عمل معنو‌ی

1 فوریه, 2011
 
نوشته: الیزابت پُمپارت

معنای زندگی چیست؟ استاد الهی می‌گوید به کمال رساندنِ روح، یعنی مرحله‌ای که انسان با در نظر گرفتن اقتضای طبیعتش بر امیالش کاملاً مسلط شود و در چنین حالتی است که آزادی درونی حاصل می‌شود. اما چگونه خود را به مرحله‌ی کمال برسانیم؟ از طریق عمل. استاد الهی تأکید می‌کند که در معنویت هم مانند دیگر زمینه‌ها «با تمرین و ممارست می‌توان پیشرفت کرد» گرچه با تفکر و صحبت می‌توان میل به تغییر را در فرد بیدار کرد و راهکارهای مناسب را پیش روی او قرار داد؛ ولی متأسفانه، صحبت و تفکر در مورد یک فضیلت، برای پرورش آن در انسان کافی نیست. بلکه تنها روش ممکن این است که حرف جای خود را به عمل بدهد.


استاد الهی فرایند رسیدن به مرحله‌ی کمال را در سه اصل خلاصه می‌کند:

– توجه به مبدأ
– مبارزه با نفس اماره
– کمک به دیگران

۱- توجه به مبدأ– عملکردی درونی

در مشی فکری استاد الهی، همانند غالب فیلسوف‌هایی که به بُعد معنوی توجه دارند، منشأ هستی کل مخلوقات هوشی برتر و بخشنده است که تداوم و تحول آن را تدبیر می‌کند. تمامی موجودات در انتها با مبدئی یگانه که همان هوش برتر است در ارتباط خواهند بود. البته در اینجا می‌توان از واژه‌ی خدا نیز استفاده کرد، اما وقتی از ایجاد ارتباطی درونی و حتی تبادل با ذره‌ی الهی‌ای که در هر یک از ماست، صحبت به میان می‌آید، استاد الهی معمولاً واژه‌ی مبدأ را به کار می‌برد، زیرا گویای ارتباطی ملموس بین «خود» و مبدأ اصلی‌ای است که از آن برآمده‌ایم و توسط آن حمایت می‌شویم. علاوه بر این امروزه واژه‌ی خدا مفاهیم ذهنی‌ای را در بر می‌گیرد که ممکن است باعث سوءتفاهماتی شود.

توجه به مبدأ، که دکتر بهرام الهی آن را مدیتیشن طبیعی می‌نامد، رفتاری است درونی و تؤام با تعمق برای برقراری ارتباط با مبدأ. هدف از برقراری این ارتباط، دستیابی به درکی درست از خود و جهان است. توجه به مبدأ سبب جذب الهاماتی می‌شود که می‌تواند به زندگی، افکار، گفتار و اعمال ما جهت دهد. انرژی نافذی که در این فرایند کسب می‌کنیم استدلال ما را در جهتی مثبت پیش می‌برد و به ما امکان می‌دهد قبل از انجام عملی، ارزش اخلاقی آن را بسنجیم. بدین ترتیب، جواب این سؤال که «آیا تصمیمی که می‌خواهم بگیرم، مطابق اخلاقیات است؟» به صورت الهام در وجدان آگاه منعکس می‌شود.

در عمل به اخلاقیات، توجه به خالق در امور زندگی روزمره به تنهایی کافی نیست، زیرا این توجه فقط روح و اگاهی ما را با انرژی‌ای تغذیه می‌کند که در صورت عمل به اخلاقیات و مبارزه مداوم با نفس اماره، عقل را در جهت صحیح هدایت می‌کند.


۲- مبارزه با نفس اماره، عملکردی منطقی و متفکرا نه

نفس اماره در انسان مجموع‌ افکار، نیات، امیال و رفتارهایی است که برای خود و دیگران مضر است. از این رو، باید امیال مشروعی که برای تعادل جسمانی و روانی ما لازم هستند را محترم بشماریم و فقط از امیالی بپرهیزیم که به حق دیگران و حق خودمان، یعنی جسم و روحمان، صدمه می‌زند. چنین عملکرد اخلاقی‌ای مستلزم استفاده‌ی صحیح از عقل و پرورش فکر است که سبب می‌شود در ارتباط با دیگران، نگاه را دائماً متوجه درون خود کنیم. چنین عملکردی از اجرای کورکورانه‌ی اخلاقیات بر طبق معیارها و قواعد پیش‌ساخته متمایز است. مبارزه با نفس اماره روشی است منطقی و گسترده در عمل به اخلاقیات که مستلزم به کارگیری تمام امکانات فکری و ابتکاری‌مان می‌باشد.

دکتر الهی می‌گوید: «در آزمون‌های زندگی روزمره است که مبارزه با نفس اماره معنی می‌یابد.» یعنی کار روی خود مستلزم این نیست که شخص زمان خاصی را، دور از زندگی اجتماعی، شغلی یا خانوادگی، به معنویت اختصاص دهد. برعکس، مبارزه با نفس اماره هنگامی ثمر می‌دهد که تمام جنبه‌های زندگی را در برگیرد و در هر لحظه و هر مکان قابل عمل باشد. البته به شرطی‌ که دیدی معنوی نسبت به زندگی‌ خود داشته باشیم؛ یعنی مطمئن باشیم هر چه برایمان پیش می‌آید، خواه خوش خواه ناخوش، علتی دارد و هر اتفاقی موقعیتی است برای رسیدن به شناخت بهتر و عمیق تر از خود. این طرز فکر، سبب می‌شود به جنبه‌های زندگی روزمره توجه بیشتری کنیم و در نتیجه بازتابی از نفس اماره‌ یا نقاط ضعفمان به دست آوریم.

مثالی این نکته را روشن‌تر خواهد کرد.

زوجی در مهمانی با خانمی به نام ایزابل که در تعریف از خود کمی اغراق می‌کند آشنا می‌شوند. در راه بازگشت، این زوج در مورد مهمانی صحبت می‌کنند. خانم: «چه شب خسته کننده‌ای ….»

آقا : «جدی؟ بنظرم مهمانی خیلی خوبی بود. یکی از این روزها ایزابل را دعوت کنیم….»

این تجربه‌ی پیش پا افتاده احساساتی متضاد را در این زوج ایجاد کرده است و نشان می‌دهد که برداشت ما از محیط اطراف، می‌تواند نکات زیادی را در مورد خود، دیگران و دنیای اطرافمان به ما بیاموزد. در مثال بالا، عکس‌العمل متفاوت آن زوج در ملاقات با ایزابل سبب بروز نقاط ضعف متفاوتی در آنها شده است. آشنایی با ایزابل برای خانم خوشایند نبوده و حس حسادت را در او برانگیخته است. از طرفی همسرش نیز بیش از حد لازم، تحت تأثیر جذابیت ایزابل قرار گرفته است.

برای مبارزه با نفس اماره نکات زیر ضروری است:

–    پذیرفتن آنکه منبع احساسات- خوش یا ناخوش- در خود ماست. مثلاً علت احساس ناخوشایند ناشی از حضور کسی، صرفاً آن شخص نیست بلکه می‌تواند به علت حس رقابتی باشد که نسبت به او داریم. مسلماً رفتار کسی که به طور مداوم امتیازاتش را به رخ دیگران می‌کشد پسندیده نیست؛ ولی هنگامی‌که این چنین رفتاری باعث عصبانیتمان می‌شود و این حالت ما را تا مرز دشمنی با آن شخص پیش می‌برد، معمولاً علامت این است که علت اصلی این احساس در وجود خود ماست. بهترین دلیل آن نیز این است که در موقعیتی دیگر و در حضور کسانی دیگر، به کسی که ناشیانه سعی می‌کند در جمع جایی برای خود باز کند، بی‌تفاوت هستیم یا حتی با ملایمت با او هم رفتار می‌کنیم.

–    وقتی پذیرفتیم که منبع احساسات منفی در خودمان است، باید سعی کنیم آن را کنترل کنیم؛ یعنی نگذاریم آن احساس منفی به مرحله‌ی‌ عمل در آید. منظور از کنترل امیال این نیست که آنها را انکار کنیم، بلکه ابتدا باید وجود آنها را در خود بپذیریم، علایم و اثراتشان را بررسی کنیم و سپس انرژی خود را به سمت اهدافی اصیل هدایت کنیم.

در فرایند سیر کمال، مبارزه معمولاً کاری دشوار، خسته کننده و ملالت‌آور محسوب می‌شود که فقط شامل کنترل و محدود کردن خود است. اما اگر مبارزه را فعالیت و محرکی در نظر بگیریم که سبب خودشناسی می‌شود آنگاه به صورت هدفی درست و سالم، برای خود و دیگران، بروز می‌کند. مبارزه با نفس حتی می‌تواند منبع لذتی واقعی محسوب شود به شرط آنکه هدف واقعی ما رسیدن به کمال اخلاقی باشد.

۳- کمک به دیگران، عملکردی نوعدوستانه

از نظر استاد الهی، دنیا آزمایشگاهی است که در آن می‌توانیم به اصول اخلاق اصیل و الهی عمل کنیم و در مقابل آزمون‌هایی قرار بگیریم که سبب پختگی روح ‌می‌شود. در واقع، روح بدون رویارویی با دنیا و برهمکنش با دیگران نمی‌تواند به کمال برسد. یکی از مفیدترین کار‌ها در این برهمکنش‌، کمک به دیگران است. این کار به ما امکان می‌دهد تا از توجه صِرف به خود فراتر رویم؛ یعنی بر خودخواهی‌ و خودبینی ناشی از طبیعتمان غلبه کنیم. در این مورد، باید یک قانون را سرلوحه‌ی زندگی خود قرار دهیم: آنچه را بر خود می‌پسندیم برای دیگران نیز بپسندیم و آنچه را که برای خود نمی‌پسندیم برای دیگران هم نخواهیم. در مرحله‌ی بالاتر، رعایت این اصل به این معنی است که همان‌طور که برای حفظ منافع خود کوشش می‌کنیم برای دیگری هم همان طور عمل کنیم. چنین عمکردی ایجاب می‌کند که انسان همیشه آماده باشد تا به دیگران فایده برساند، ولو اینکه حاصل کار در ظاهر به نفع خودش نباشد.

برای کسب سود معنوی ، نیت واقعی ما باید کمک به دیگری باشد و نه درخشیدن و مورد تحسین واقع شدن. از نظر استاد الهی در کمک به دیگران باید شرایطی را در نظر گرفت: نیت انسان باید تا حد امکان بر پایه‌ی انسانیت خالص باشد، همچنین این کار نباید سبب ضایع شدن حق دیگری شود، یا ضرر جبران ناپذیری به خودمان بزند.

آنچه ما را به انجام چنین رفتاری تشویق می‌کند این است که هر انسانی دارای ذره الهی است. خدمت به دیگری، خدمت به ذره‌ی الهی است که در هر انسانی وجود دارد. جلب قلب‌ها، جلب فیض الهی است.

دو نکته برای نتیجه‌گیری:

۱-    هر یک از این سه اصل انسان را به یکی از سه محور هستی‌اش مربوط می‌کند: خدا، خود و دیگران. اولی، (توجه به مبدأ) ما را به مبدأ وصل می‌کند، و از این طریق کم‌کم انرژی لازم را برای تحقق دو عامل دیگر فراهم می‌کند. دومی(مبارزه با نفس اماره) ما را به خود، خود واقعی‌‌مان‌، متصل می‌کند زیرا کنترل نفس اماره طبیعتاً سبب خودشناسی می‌شود. بالاخره سومی(کمک به دیگران) ما را به دیگران، انسان و سایر موجودات، پیوند می‌دهد، که باید آنها را نیز چون موجودی قابل احترام در نظر گرفت.

۲-     کار روی این سه اصل مستلزم زندگی اجتماعی و خانوادگی متعارف است و فقط در یک زندگی فعال اجتماعی تحقق می‌یابد. ضمناً نشان دهنده‌ی این است که داشتن یک زندگی معنوی در اجتماع با فراهم کردن یک زندگی صِرفاً مدرن با مفاهیم متعارف روز، بسیار متفاوت است. زندگی در اجتماع بخش کاملی از فرایند سیرکمال است، زیرا زندگی اجتماعی و خانوادگی، مستلزم رویارویی مداوم با دیگران و نفس اماره است.



برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr