ملک‌جان نعمتی

5 آوریل, 2010
 

مؤلف: لیلی انور

شخصیت شاخص و استوار ملک‌جان، علی‌رغم نابینایی‌اش، از او زنی ساخت که عمری را در میان مردم، به انجام خدمات معنوی و اجتماعی گذراند. او که میراث‌دار تعلیمات معنوی برادرش، استاد الهی بود، زندگی خود را صرف آموختن و آموزاندن معنویت کرد، معنویتی بدیع که در بطن اجتماع باید به‌ آن پرداخت. او که در راه احقاق حقوق خانواده، به‌خصوص حقوق زنان و کودکان تلاشی خستگی‌ناپذیر کرد؛  نگاه به آینده داشت و نوآوری و پیش‌تازی‌اش در همه‌ی امور، زبانزد عام وخاص بود.

در زیر دو گفتار از کتاب ملک‌جان نعمتی آمده است. این گفتارها ، گزیده‌ای است از درس‌ها و تجربیات ملک‌جان نعمتی که از صحبت‌ها و گفت وگوهای او به‌دست آمده است. گفتارها حاصل عمری عمل به سلوک معنوی است و دارای نکات ارزشمند کاربردی می‌باشد که شیخ جانی خود شخصاً آنها را تجربه کرده است.



پختگی برای شاگرد چگونه حاصل می‌شود؟

پختگی روح یا در اثر تجربه و یا با فشار حاصل می‌شود. حالت‌های بی‌تفاوتی، بدبینی، خرده‌گیری، همه از نپختگی است.

انتظار بی‌جا علت خسته شدن در راه سیر و سلوک است. انتظار بی‌جا آن است  انتظار داشته باشیم در مقابل کوششی که می‌کنیم، تمام مایحتاج دنیا و آخرتمان برآورده شود. این انتظاری است بس غلط. در حالی که باید بپذیریم در قانون سیر و سلوک، علاوه بر این که از ماوراءالطبیعه چیزی آشکارا نمی‌بینیم، چیزهای دنیایی هم که سبب تحریک نفس می‌شود، کم‌کم از ما سلب می‌شود. ما برای آخرت خلق شده‌ایم، دنیا اسبابی است مثل یک وسیله‌ی سواری تا ما با آن وسیله راه برویم. نحوه‌ی آخرت هم بر ما نامکشوف است.

برای این که در سیر و سلوک خسته نشویم، باید دو چیز در نظر بگیریم؛ یکی موت، یعنی بدانیم که امکان ندارد بمانیم، باید برویم. یکی هم راهنمایی‌های اولی‌الامرها است که همه متفق‌القول از آخرت گفته‌اند. با در نظر داشتن این دو موضوع که دنیا فناپذیر است و روح ما باقی می‌ماند و جای ما در عالم دیگر باید خوب باشد، نمی‌گذارد خسته شویم.

چگونه با صفت ترس در وجودم مبارزه کنم؟

سالک وقتی خود را به خدا واگذار کرد، باید به خود بگوید از ترس من نه چیزی بهتر می‌شود و نه بدتر. اختیار سرنوشتم با خداست. ممکن است صلاح باشد که ناراحتی و شکنجه ببینم و ممکن است در میان آتش هم باشم و ناراحت نشوم. علاج این فکرها امید است. امید باید به خدا داشت نه به بشری مثل خودش. این ماییم که شک پیدا می‌کنیم و ارتباطمان را قطع می‌کنیم. انسان باید آن‌قدر به خود تلقین کند، آن‌قدر سعی کند تا وجود خدا را در وجود خودش جا دهد. وقتی درست تلقین کردیم، فوراً نشانه در ما پیدا می‌شود و شک و ترس و همه‌چیز از وجود می‌رود. این دنیا موقت است و می‌گذرد، تازه … ناراحت هم بشویم، چه می‌شود؟ می‌گذرد. وقتی پرورش فکر را درست بدهیم، هم به درد این دنیا می‌خورد و هم به درد آن دنیا.

من ایمانم را این طور قرار داده‌ام که خدا هست و آن قدر نشانه از او در وجودم دیده‌ام که حتی گاهی مثلاً او چیزی می‌خواهد که من اصلاً دوست ندارم، اطاعت می‌کنم چون پایه را روی هستی او گذاشته‌ام. باید پایه را روی هستی او گذاشت و مثبت بود تا به یقین رسید. باید آن‌قدر روی هستی خدا ثابت بایستی و مجسم کنی که هست، تا کم‌کم در وجودت او را پیدا کنی و بعد … لذت‌ها می‌بری.

توجه، تلقین، مبارزه با نفس و به خدا پناه بردن، همه‌ی این‌ها کمک می‌کند.



قسمتی از مصاحبه‌ی  پروفسور  لیلی انور در کانال ۲ تلویزیون فرانسه، برنامه‌ی‌  «les chemins de la foi » با عنوان «اسلام- زنان برجسته». این برنامه به نقش زنان در اسلام و معنویت اختصاص داده شده است.

اسلام – زنان برجسته، ۷ مارس ۲۰۱۰