معنویت، معنویت فطری

3 جولای, 2009
 
نوشته: گروه نویسندگان سایت e-ostadelahi.fr
معنویت در اصطلاح عام، عبارت از هر چیزی است که به زندگی روح مربوط می‌شود که گاهی آن را زندگی درونی نیز می‌نامند. چنین تعریف مبهمی هر گونه برداشتی از معنویت را مجاز می‌دارد. امروزه وقتی موضوع معنویت مطرح می‌شود، از هر چیزی، هر چند ضد و نقیض، سخن به میان می‌آید: از زندگی در دِیر با کارگاه‌های یوگا، کیمیاگری، تائو، فال ورق و غیره. بازار اعتقادات و معنویات مشکلی با این تضادها ندارد، چنانکه حتی الحاد نیز می‌تواند به نوعی معنویت محسوب شود.

معنویت از دیدگاه استاد الهی معنایی بسیار دقیق ‌دارد، که به عملکرد دینی یا عرفان سنتی می‌پیوندد. در معنویت، زندگی روح و فطرت خاص آن مورد نظر است، که از عوامل جسمانی و در مورد انسان بالاخص از قسمت حیوانی‌اش متمایز است. معنویت از فعالیت در جهت تغییر خود، که منجر به شناخت و دستیابی به چشم‌اندازی برتر از خود و عالم می‌شود، جدایی‌ناپذیر است. «زندگی» روح باید جهت داشته باشد و کمال جهت حرکت روح را تعیین می‌کند.

معنویت از دیدگاه استاد الهی به‌طور خلاصه دو مفهوم اساسی را در بر می‌گیرد:

– انسان دارای فطرتی دوبُعدی است و منِ واقعی‌اش از فطرتی معنوی برخوردار است.

– این بعد معنویِ انسان می‌تواند با شناخت و عمل بر اساس الگویی متناسب با فطرتش، متحول شود.

هر مشی معنوی که یکی از این دو نکته را نادیده بگیرد، به مقصود نمی‌رسد. چنین تعریفی از معنویت به ما امکان می‌دهد میان بحث و جدل‌های بین سنت‌های دینی، که از گذشته به ارث برده‌ایم یا انواع بازآفریده در دوران معاصر، درست را از نادرست تشخیص دهیم. معنویتی که استاد الهی آن را «معنویت فطری» می‌نامد، خاصه از نگرش‌‌های بسیار تکنیکی ــ و غالباً انحرافی ــ معنویت (مدیتیشن، جستجوی ‌تجربه‌های استثنایی و …) و صرفاً نظری یا فلسفی (ماوراءالطبیعه، معرفت باطنی و …) تفکیک می‌شود. معنویت به‌صورت رشته‌ای کامل مطرح می‌شود و همزمان شناخت و عمل را ایجاب می‌کند. معنویت تکنیکی برای رسیدن به آرامش و تسکین اضطراب‌های زندگی مدرن نیست، هدف اصلی معنویت فراهم کردن شرایط پیشرفت یا تکامل روح است.

در معنویت «فطری» سه نکته زیر مد نظر است:

۱. معنویت باید با فطرت حقیقی انسان، یعنی با سرشت، استعدادها، و نیازهای واقعی او مطابقت داشته باشد.

۲. معنویت باید با ذهن، آداب و سنن دوران و عادی‌ترین موقعیت‌های زندگی سازگار باشد، چنین معنویتی از احیای تصنعی شکل‌های غیر متداول زندگی، یا حتی معنویت سنتی که بیشتر قدیسان بزرگ و عارفان گذشته به آن عمل کرده‌اند، و احساسات را بر امور عقلانی ارجح می‌دارد، متمایز است.

۳. در انتها، موضوعی که با مورد قبلی مرتبط است، این‌ است که معنویت باید متناسب با معیار‌های صحیح درک، تحلیل و تجربه‌‌ باشد. با در نظر گرفتن چنین معیارهایی، معنویت به تمامی علوم ملحق می‌شود و دقیقاً «طب روح» محسوب می‌شود.

دکتر بهرام الهی این نکتۀ آخر را در دو کتاب معنویت یک علم است و طب روح به‌گونه‌ای سیستماتیک بسط داده است. طب روح شرایط رشد متعادل و موزون «خودِ» واقعی را شرح می‌دهد که می‌توان آن را به‌منزله ارگانیسمی روحی ‌ـ روانی توصیف کرد.

معنویت علم است و مانند هر علمی شامل پدیده‌های عینی و ثبات کافی است، ازاین‌رو می‌‌توان با روشی تجربی بدان پرداخت و به‌خصوص اصل علیت نقشی اساسی در آن ایفا می‌کند. فرایند پختگی خود، که آن را «کمال» می‌نامیم، تابع سلسله علت‌ و معلول‌های مشخصی است، که می‌توانیم بر روی آن‌ها تأثیر بگذاریم، این سلسله علت و معلول‌ها نظام اکوسیستمی را که تابع قوانین خاصی است، تشریح می‌کند.

پیامد مهم دیگر چنین معنویتی این است که مانع از پس‌نگری و بتواره‌سازیِ اصول یا اشکال مختلف آن می‌شود و ما را به سوی قبول امکان پیشرفت‌ و کشفیات تازه در زمینه مسائل معنوی سوق می‌دهد. معنویت یک بازار نیست، بلکه یک کارگاه است که هرکسی می‌تواند در آن سرمایه‌گذاری کند، به‌شرط آن‌که هدف‌ها به ‌روشنی مشخص شده باشد.