میراث استاد الهی، استاد ناشناخته تنبور

6 دسامبر, 2014
 

نویسنده: کلایو بل

OE2در ماه سپتامبر به نیویورک رفتم تا از نمایشگاه کوچکی از آلات موسیقی ایرانی که در موزۀ هنر متروپلیتن برگزار شده بود دیدن کنم. این اتاق با تعداد زیادی تنبور و متون خوش‌نویسی متعلق به خاندان استاد الهی ( ۱۲۷۴-۱۳۵۳) مزین شده بود. استاد الهی موسیقیدان و عارف بود که در غرب ایران زندگی می‌کرد. او هنری پنهان داشت و هرگز برای عموم یا در رادیو نمی‌نواخت؛ اما شهرتش در نواختن تنبور به حدی بود که در دهۀ چهل، شخصیت‌هایی مانند یهودی منوهین رهبر ارکستر و ویولون‌نواز برجسته و موریس بژار رقص‌پرداز و رهبر گروه‌های متعدد باله به دیدارش‌آمدند. آنها پس از گوش دادن به نوای تنبور او، سازی به ظاهر ساده‌، مبهوت ماندند. استاد الهی ساعت‌ها موسیقی می‌نواخت و سروده‌های دراویش، قطعات هنری پدرش و حتی رقص‌های محلی کردی را با هم تلفیق می‌کرد و بدیهه‌‌نوازی‌های طولانی به‌وجود می‌آورد. او با استفاده از ده انگشت، با روشی خستگی‌ ناپذیر و متواضعانه ترکیبی از نواهای لطیف سحرآمیز را خلق می‌کرد.

استاد الهی به حرفه قضاوت اشتغال داشت و برای انجام مأموریت‌های شغلی به نقاط مختلف ایران سفر می‌کرد. در سن ۶۲ سالگی بازنشسته شد و زندگی خود را وقف معنویت و موسیقی کرد. او در منزلش برای افراد خانواده، یا کسانی که به دیدارش می آمدند و یا حتی فرشتگانی که در آن نزدیکی بودند و گاهی نیز از آنها الهام می‌گرفت می‌نواخت. او می‌گفت: «وقتی تنبور می‌نواختم، هر نت تبدیل به فرشته‌ای می‌شد که آواز می‌خواند یا می‌رقصید.»

در سال ۲۰۰۴ ، یک مجموعه از شش سی دی موسیقی استاد الهی که توسط موسسه «شانت دو موند» منتشر شده بود را بررسی کردم. این آهنگ‌ها در اواخر عمر استاد الهی در منزلش، توسط افراد خانواده‌اش ضبط شده بودند. این مجموعه،‌ در حال حاضر، شامل دوازده آلبوم می‌باشد. به سبب تحقیقاتی که در این زمینه انجام داده بودم، به برنامه‌ای دعوت شدم که به موسیقی استاد الهی اختصاص داده شده بود. در آن برنامه از من خواسته شد در یک میزگرد شرکت کنم. ژان دورینگ نیز یکی از شرکت کنندگان در این میز گرد بود. او موسیقی شناس و متخصص موسیقی ایران و نویسندۀ کتاب روح نغمات است که در آن به موسیقی استاد الهی پرداخته است. کتاب روح نغمات یک مرجع معتبر در زمینۀ موسیقی شناسی است ولی داستان‌های فوق‌العاده‌ای هم در آن نقل شده است. یکی از آنها مربوط به یک افسر پلیس است که در زمینۀ هیپنوتیزم تخصص داشته است. او استاد الهی را به خانه اش دعوت می‌کند تا قدرت او را محک بزند. وقتی استاد الهی شروع به نواختن تنبور می‌کند، افسر از خودبیخود می‌شود و سر خود را در منقل بزرگ آتش فرو می‌کند. «سایر همراهان نیز در حالت خلسه و بازی با آتش بودند. ابتدا صاحبخانه دستپاچه می‌شود و می‌خواهد با انبر گل‌های آتش را که روی قالی پخش شده بودند، جمع کند. ولی تعدادشان آنقدر زیاد بود که منصرف می شود… ولی بعد با کمال تعجب می‌بیند که نه فرش سوخته و نه چیز دیگر».

استاد الهی بین جهان پیشا مدرن – یا اگر ترجیح می دهید قرون وسطی – و جهان مدرن پلی ایجاد می‌کند. او اوایل زندگی خود را در روستایی سپری کرد که برق نداشت، جایی که وقتی یک استاد تنبور می‌نواخت، فرد بیمار با گرفتن دستۀ تنبور در دهانش شفا می‌یافت. استاد الهی در اواخر زندگانی از تشبیهات سینمایی برای توضیح الهاماتش استفاده می‌کرد. «از صدای تنبور ذراتی می‌آیند و آن ذرات صحنه‌هایی درست می‌کنند. به همین جهت وقتی توجه شود و چشم بسته باشد، آن صحنه‌ها مثل سینما دیده می‌شوند. هر‌ آهنگ، مربوط به صحنه مخصوصی است. وقتی تنبور به دست می‌گیرم متوجه نیستم که خودم می‌زنم بلکه آهنگ از آن صحنه‌ها برمی‌آید. به همین دلیل هیچوقت قطعه‌ای را یک جور نمی‌زنم اگرچه هزار بار آن قطعه را بزنم. »

روز یکشنبه‌، فردای روزی که میز گرد تشکیل شده بود، با چند تن از دوستانم با یک کشتی، سفر کوتاهی به جزیره گاورنرز کردیم. آنجا زیر نور درخشان آفتاب ماه سپتامبر روی چمن‌ها نشستیم و به موسیقی استیو رایش به نام «شش پیانو» که توسط گراند باند اجرا می‌شد گوش دادیم، قطعه‌ای که انسان را به حال جذبه‌ فرو می‌برد. این قطعه در سال ۱۹۷۳ نواخته شده است، تقریبا در همان زمانی که خانوادۀ استاد الهی مشغول ضبط موسیقی او بودند. هلیکوپترهای همیشگی نیویورک در آسمان گشت می‌زدند و فرشتگان گوش می‌دادند.

موسیقی استاد الهی در نوع خودش بی نظیر و جذاب می‌باشد. هنرمندی که هیچگاه برای عموم نمی‌نواخت این سوال را در ذهن‌ها ایجاد می‌کند- او برای چه کسی می نواخت؟ در جواب موسیقیدان جوانی که برای پیشرفت در موسیقی اندرزی می‌خواست،‌ توصیه کرد که بیشتر برای خودش بزند، بیش از آن که به مردم یا سود مادی فکر کند. هدف چنین موسیقی‌ای اخلاقی و معنوی است.


برگرفته از مجله وایِر ، نوامبر ۲۰۱۴