نفس اماره

28 سپتامبر, 2009
 

در الگویی که استاد الهی از «خود» به‌دست می‌دهد، نفس اماره منشأ انگیزش‌هایی در روان است که آمرانه وادارمان می‌سازد بر خلاف اصول اخلاقی و الهی عمل کنیم و حقوق دیگران را زیر پا بگذاریم.

برای درک بهتر این مطلب، از تجربه‌ای مربوط به زندگی روزمره کمک می‌گیریم. رومَن چنین حکایت می‌کند:

«من، در یک سازمان اداری بزرگ، مسئول پذیرش افرادم. به علت کمبود امکانات، کار بسیار دشوار است و احساس می‌کنم میان تلفنی که هر پنج دقیقه زنگ می‌زند و مردمی که برای کسب اطلاعات صف کشیده‌اند، به‌ستوه می‌آیم. در این تنش دایمی، از یک سو دلم می‌خواهد با مردمی که به من مراجعه می‌کنند با خشونت و تندی رفتار کنم. خاصه زمانی‌که متوجه نمی‌شوند و باید مسائل بدیهی را برایشان توضیح داد. از سوی دیگر، سعی می‌کنم به خودم مسلط شوم. با خود می‌گویم که این مردم مسئول کمبود امکانات در بخش ما نیستند؛ علاوه بر این خود من ‌هم، در ادارات دیگری که قوانین آن را نمی‌شناسم، دچار اضطراب می‌شوم (آیا مدارکم درست است؟ آیا گیشه را درست آمده‌ام؟…)؛‌ بنابراین از نظر آن‌ها خیلی طبیعی است که بیایند و برای اطمینان خاطرشان از من سؤال کنند. وقتی به همه این مسائل فکر می‌کنم، سعی می‌کنم همه چیز را به‌گردن بگیرم (اما کار آسانی نیست!) و بر بدخلقی‌ام مسلط شوم و باصبر و خوشرویی کمک‌شان کنم.»

این تجربه نمایانگر تنشی است میان دو گرایش متضاد، دو «صدا»ی مخالف که در درون‌ انسان باهم مقابله می‌کنند. یکی از این گرایش‌ها مطابق با صدایِ عقل و مبتنی بر ارزش‌های انسانی، مانند نوع‌دوستی، یا اصول اخلاقی است. این صدا به ما می‌گوید: با دیگران چنان رفتار کنیم که مایلیم با ما رفتار کنند. همین گرایش است که رومن را وا می‌دارد علیرغم دشواری خود را کنترل کند، و صبور و خوشرو باشد. این گرایش، تجلی چیزی است که استاد الهی، آن را روح ملکوتی می‌نامد.

«صدا»ی دیگری که در این تجربه به گوش می رسد، گرایشی ضداخلاقی است، مبتنی بر خودخواهی و میل به ارضای فوری امیال زیان‌بخش (در اینجا، امیال تهاجمی است) بدون در نظر گرفتن اصول اخلاقی و انسانی که شخص نسبت به هم‌نوعان و به خودش مکلف است. شخصی از من سؤالی می‌کند و عصبی می‌شوم: موقعیت شغلی‌ام به من امکان می‌دهد هرجور می‌خواهم واکنش نشان دهم، از این رو به تهاجم میدان عمل می‌دهم، بدون آنکه حقوق مخاطبم را در مقام کاربر در اداره‌ای که استخدامم کرده است و هم‌چنین در مقام یک انسان در نظر بگیرم. این گرایش دوم منطبق با آن چیزی است که استاد الهی آن را نفس اماره می‌نامد.

بنابراین، نفس اماره از طریق انگیزش‌های زیان‌بخشی بروز می‌کند که به طور مداوم با ارزش‌های اخلاقی حقیقی در تضاد است.

ویژگی این تعریف، ساده‌بودن و در عین حال تکیه‌داشتن بر تجربه‌ای است که هرکس می‌تواند در وجود خود مشاهده کند، تجربه کشمکش درونی میان دو صدای متضاد. اما این تعریف کامل نیست و پیچیدگی درخواست‌های اساساً ناخودآگاه را، که ممکن است به شکل‌های بسیار متنوع و زیرکانه در آید که باید بیاموزیم تا بتوانیم آنها را شناسایی کنیم را در نظر نمی‌گیرد. به‌طور مثال این‌که:

– هر انگیزشی ضرورتاً تجلی نفس اماره نیست. این که رومن از موقعیتی تنش‌زا خشمگین یا عصبی بشود واکنشی طبیعی است. این احساس به‌خودیِ خود ناشی از نفس اماره نیست. اما اگر این احساس انسان را به راهی سوق دهد که رفتار ناخوشایند (و در نتیجه زیان‌بخش برای دیگران) در پیش بگیرد یا شکلی از حق‌ناشناسی و بدبینی نسبت به زندگی (احساساتی زیان‌بخش برای خودش) را پرورش دهد، در آن‌صورت می‌توان گفت که به‌سمت نفس اماره رفته است.

– به‌عکس، رفتارها و رویه‌های به‌ظاهر عقلانی، اخلاقی یا معنوی ممکن است در واقع ناشی از نفس اماره باشند. واقعیت این است که  نفس اماره به‌طور مداوم بر روان ما فشاری ضداخلاقی و ضدالهی اِعمال می‌کند که الزاماً از آن آگاه نیستیم. ممکن است که تحت تأثیر نفس اماره کارهایی کاملاً غیرمشروع انجام دهیم اما خود را مجاب کنیم که «حق» با ماست.

بنابراین، نفس اماره تحت تجلیات بسیار متنوع و متضاد، همواره گرایشی واحد که هم ضداخلاقی و ضدالهی است را در بطن خود عرضه می‌کند: گرایش اصلی‌ نفس اماره این است که ما را از پیشرفت و رشد معنوی باز دارد. با وجود این باید دانست که نفس اماره، گرچه بنا به خصوصیت زیان‌بخشش مشخص می‌شود، اما برای پختگی روح ملکوتی لازم است. در واقع، تنش درونی‌ای که نفس اماره از طریق آن بروز می‌کند یک ضرورت است. بدون مقاومت در برابر این تنش، نه پیشرفتی حاصل می‌شود و نه پختگی‌ای. روح ملکوتی، تنها از راه مبارزه‌ای فعالانه با فشار ضداخلاقی و ضدالهی است که می‌تواند کمال خود را محقق سازد. بنابراین، نفس اماره همان‌قدر که مانع به‌شمار می‌آید شرطی لازم برای پرورش خود است.

ویژگی‌های نفس اماره

نفس اماره را می‌توان چنین توصیف کرد:

زیان‌بخش: نفس اماره برای دیگران و برای خود زیان‌بخش است و دشمن روح ملکوتی و در این راستا دشمن ایگو(من) است. «ایگو» جزئی از روح ملکوتی است و نفس اماره نه تنها سعی می‌کند پیشرفت و تحول روح ملکوتی را به تأخیر بیاندازد، بلکه بنا بر طبیعتش می‌خواهد بر آن چیره شود. بنابراین اگر انسان با نفس اماره مبارزه نکند، ماهیت روح ملکوتی را تغییر داده و آن را کاملاً مسموم می‌نماید.

متخاصم و مهاجم: نفس اماره با خشنودی، حقوق دیگران را نادیده می‌گیرد. هدفش بالندگی منِ بشری است، بنابراین تلاش می‌کند که هر مانعی را بر سر این راه خنثا کند.

بیش‌فعال (Hyperactive) و خستگی‌ناپذیر: نفس اماره به‌طور طبیعی و بدون وقفه و بی‌آنکه نیرویی صرف کنیم فعالیت می‌کند. از اصل لذت جویی پیروی می‌کند و کورکورانه می‌کوشد تا امیالش را ارضا کند و تا زمانی که توسط «ایگو» متوقف و مهار نشود، به این کار ادامه می‌دهد.

عصیانگر: نفس اماره در برابر هر‌گونه ترفندی که انسان به‌کمک آن می‌کوشد تا از سلطه‌اش خلاص شود، شدیداً مقاومت می‌کند. نفس اساساً سرکش است و با هر آنچه سبب تغذیه روح ملکوتی ( و در نتیجه تضعیف سلطه‌اش بر انسان) می‌شود مانند، اخلاق حقیقی، معنویت، توجه به مبدأ… در تضاد است.

حیله‌گر: نفس اماره اگر نتواند به‌زور فایق شود، از راه‌های انحرافی استفاده می‌کند تا سلطه‌اش را تضمین کند. خاصه می‌تواند بر قضاوت انسان تأثیر بگذارد، یا او را وادار سازد استدلال‌های غلط در پیش بگیرد، یا صدای روح را در درون تقلید کند.

اشغالگر: اگر انسان بطور فعال با تمایلات نفس اماره برای تسلط بر «خود» مبارزه نکند، سرانجام اختیار سه ساختار دیگر (ایگو، سوپرایگو و سوپراید) را نیز به‌دست می‌گیرد. گرایش فطری نفس اماره تسلط بر روان است تا انسان را وادار کند ارزش‌های مورد توجهش را بپذیرد و به منافع آن بیندیشد و عمل کند.

مسئولیت‌ناپذیر: نفس اماره عملکردی انگیزشی دارد و نیرویی کور و در نتیجه مسئولیت‌ناپذیر است و پاسخ‌گوی اعمال خود نیست. باید چنین نتیجه گرفت که نفس به طور ذاتی «بدسگال» نیست. مسئولیت شناسایی نفس اماره و مهار کردن آن و پیش‌بینی تأثیراتش بر عهده ایگو است. بدین‌لحاظ، وجود نفس اماره برای انسان مفید است، زیرا همانند وزنه‌های سنگینی است که برای ورزشکاری که می‌خواهد بر حجم عضلاتش بیفزاید، مفید است.

ضداخلاقی و ضدالهی: نفس اماره ضداخلاق است، زیرا منشأ همه انگیزش‌ها، هیجانات، اندیشه‌ها و اعمال زیان‌بخشی است که میل به لطمه‌زدن به حقوق دیگران و یا حقوق خودمان را دارد. اگر غیبت می‌کنیم کار اوست؛ اگر بد‌خلق و مهاجم و زودخشمیم، کار اوست؛ اگر حسد می‌ورزیم، کار اوست؛ اگر خودپسندیم و دوست‌ داریم خودنمایی کنیم و برتری‌مان را به‌رخ دیگران بکشیم، بازهم کار اوست؛ اگر به‌قضاوت و تحقیر دیگران می‌نشینیم، هم‌چنان کار اوست. و حتی هنگامی‌که، به روش دیگری بروز می‌کند، و سبب می‌شود در دفاع از حقوق خود، بزدل و ضعیف و ناتوان باشیم، و یا افسردگی بر ما چیره ‌شود (جز در موارد بالینی که بیرون از اراده ماست)، و یا وقتی دل‌مان می‌خواهد همه‌چیز را رها کنیم، اندیشه‌های بدبینانه در سر بپرورانیم یا با دیدی منفی به زندگی نگاه کنیم… ، بازهم کار اوست. علاوه بر این، نفس اماره ضدالهی است، زیرا منشأ همه اندیشه‌ها یا اعمالی است که وادارمان می‌سازند تا ارتباط‌مان را با مبدأ قطع کنیم (الحاد واقعی). بازهم اوست که وادارمان می‌سازد تا پروردگار و معنویت را، نه آن‌طور که هست، بلکه آن‌طور که به‌نفع‌مان است بنمایانیم (تعصب، جزم‌گرایی، یا به‌عکس تساهل معنوی).

آنچه نفس اماره نیست

جسم فیزیکی نفس اماره نیست، نفس نوعی گسترش یا پیچیدگی در روح بشری یا اید است. بنابراین، مبارزه با نفس اماره از راه ریاضت جسمانی یا نفی لذات مشروع میسر نمی‌شود. از جسم باید مانند مخلوقی که مسئولیت آن به ما سپرده شده است مراقبت کنیم ، و حقوقش را محترم بشماریم.

نفس اماره نطفه بدی یا ــ با استناد به تجسمی آشنا‌ ــ نوعی شیطانک نیست که در وجود هرکس زندگی خاصی داشته باشد. وجود نفس اماره ذاتی نیست، بلکه ماهیتش عارضی است. و حاصل اختلال در عملکرد و ناموزونی در اید به علت افراط یا تفریط است. نفس اماره زمانی پدیدار می‌شود که افسار انگیزش‌هایی را که مستعد زیان‌رساندن به دیگران یا به خودمان‌اند رها کنیم در روابط مان با دیگران یا به افراط یا تفریط متمایل شویم. نفس اماره هنگامی ناپدید می‌شود که یک ایگویِ قدرتمند موفق شود به زیاده‌روی‌های اید نظم ببخشد، درست همان‌طور که یک اختلال عملکردی هنگامی نا‌پدید می‌شود که بتوانیم علت عدم تعادلی را که منشأ آن است بیابیم.

اما در عمل خوب است که از نفس اماره به‌عنوان موجودی مجزا سخن بگوییم و در صورت لزوم بدان شخصیت ببخشیم و اهدافی واقعاً ضداخلاقی یا حتی «صدا»یی مخالف با صدای وجدان به ان بدهیم. در این‌صورت، می‌توانیم آن را به‌صورت دشمنی مجسم کنیم که باید با آن مبارزه کرد و حیله‌هایش را خنثا کرد. چنین پنداری در عرصه عمل ضروری است زیرا نمی‌توان با موجودی انتزاعی مبارزه کرد.


برگرفته از سایت e-ostadelahi.fr