مصاحبه با پروفسور بهرام الهی تحت عنوان : معنویت یک علم تجربی

13 سپتامبر, 2009
 

روزنامۀ لارِفُرم چاپ فرانسه

به مناسبت صدمین سال تولد استاد الهی (۱۹۹۵م)، روزنامۀ لارفرم مصاحبه‌ای با پروفسور بهرام الهی انجام داد. در این مصاحبه، پروفسور بهرام الهی، به تفصیل در مورد پدر خود و مسیری که او را از زندگانی به سبک عرفان سنتی، به بطن زندگی پر تحرک اجتماعی سوق داد، سخن می‌گوید.

استاد الهی در یک خانوادۀ محترم مسلمان ایرانی متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی استاد الهی دور از اجتماع، به ریاضت و به مراقبه سپری شد. او چند سال بعد از درگذشت پدر به اجتماع وارد شد. سپس به شغل قضاوت اشتغال یافت و نزدیک به سی سال، عهده‌دار پست‌های بعضاً حساس قضاوت در مناطق مختلف ایران بود. قسمت اعظم زندگانی استاد الهی، به نگارش و آموزش بینش اخلاقی و سیرکمال معنویِ حاصل از تجربیات خود گذشت. بینش او از معنویت جهانی بود، و از سنتی که در آن پرورش یافته بود فراتر رفت. پروفسور بهرام الهی می‌گوید:« استاد الهی بنا به اصل ثابتی که به‌‌ آن پایبند بود، تا زمانی‌که شخصاً ارزش عملی و معنوی موضوعی را تجربه نکرده بود، هرگز آن را به دیگران نمی‌گفت.»

س – آیا می‌توانید سه دوران مهم زندگی پدرتان را توضیح دهید؟

ج – دوران اول زندگانی استاد الهی، دور از اجتماع، به طاعت، ریاضت و مراقبه گذشت. پس از طی این دوران، به‌تدریج سنت پیشین را به کنار نهاد، تا تجربیات معنوی خود را در بطن جامعه به آزمایش گذارد. استاد الهی همزمان با اشتغال به حرفه قضاوت، به سلوک معنوی خود نیز ادامه داد. در اواخر زندگانی، بیشتر به آموزش و نگارش تعلیمات خویش که حاصل تجربیات شخصی‌اش بود، پرداخت.

س – چه کسی در دوران اول زندگی راهنمای او بود؟

ج – اصل و نسب خانوادۀ ما به تباری از عرفان قرن هفتم می‌رسد. استاد الهی، در آن دوران تحت نظر پدرش که عارفی مقدس و مورد احترام بود، به معنویت پرداخت.

س – استاد الهی بر خلاف روش معنویت سنتی- که کناره گیری از اجتماع، ریاضت و مراقبه را روشی برای نزدیک شدن به خدا می‌داند- اجتماع را بهترین جایگاه برای نزدیک شدن به مبدأ می‌داند. این روش به نظر غیر معمول است.

ج – پدرم یک انسان‌دوست واقعی بود. پرسش‌هایش به منشأ انسان مربوط می‌شود: برای چه به این ‌دنیا آمده؟ وظیفه‌اش چیست ؟ و به کجا می‌رود؟ تعلیمات استاد الهی، حاصل تجربیات و کشفیات شخصی‌ بوده است. سیستم فکری استاد الهی‌، مبتنی بر سیرکمال انسان و رساندن او به هدف نهایی است. از نظر استاد الهی، انسان موجودی دو بُعدی است . بٌعد اصلی‌ او، معنوی‌است و با مرگ جسمانی از بین نمی‌رود. آنچه ما مشاهده می‌کنیم صرفاُ مادی است. انسان برای سیرکمال و بازگشت به مبدأ به قوانین و قواعد معنویت فطری نیازمند است. معنویت یک علم تجربی مفید است. خداوند مخلوقات را آفریده تا به طور «طبیعی» پیشرفت نمایند. رشد جسمانی و رشد معنوی مشابه یکدیگرند، بطور مثال، رشد طبیعی کودک منوط به تغدیۀ سالم است. همین قیاس شامل بُعد معنوی انسان نیز می‌شود، اگر انسان به قوانینی که خداوند تعیین کرده عمل نماید، رشدی طبیعی و موزون خواهد داشت.

استاد الهی در ابتدا، به معنویت « سنتی» عمل نمود، معنویتی که با عصر حاضر مطابقت ندارد. اگر به کودک دو ساله‌ای هورمون رشد تزریق شود، بعد از شش ماه الی یک سال، به حالت غیر طبیعی در می‌آید. حال اگر عملکرد هورمون‌ها به تدریج انجام شود، کودک رشدی طبیعی خواهد داشت. در معنویت نیز به همین قیاس است. آنهایی که می‌خواهند با کمک ریاضات و تکنیک‌های مختلف، به پیشرفت سریع معنوی نایل شوند، رشدی ناموزون خواهند داشت. بنابراین در معنویت آگاهی از قوانین الهی ضروری است.

س – منظور استاد الهی از این گفتار چیست ؟ «ریاضت‌هایی که قبل از ورودم به اداره کشیدم، هر دوازده سال آن به اندازۀ یک سال در اداره بودن اجر نداشت». این زندگی اجتماعی پر از قیل و قال، به دور از مدیتیشن و سکوت، چگونه می‌تواند انسان را به خدا نزدیک کند؟

ج – از نظر استاد الهی انسان دو وظیفه اساسی بر عهده دارد: تربیت خود و کمک به دیگران. انسان به این دنیا آمده تا با وظایف و حقوقی که خداوند برایش تعیین کرده، آشنا گردد، آنها را درک کند و به عمل بگذارد.جامعه برای انسان آزمایشگاه بزرگی است که در آن بطور مداوم مورد آزمون قرار می‌گیرد. اگر انسان دور از اجتماع زندگی کند، دیگر بهره ای از این تجربیات نخواهد برد. تعدد این امتحانات به انسان امکان می‌دهد ، در طول یک روز، معادل کار معنوی کسی که مدت‌ها در حال مراقبه است را انجام دهد.

زندگی در اجتماع، زمینۀ عمل به اخلاقیات در چارچوب معنویت را برای انسان فراهم می‌نماید. در این زمان، وقتی از معنویت صحبت می‌شود، شخصی با ریش بلند، حرکاتی مخصوص و لباسی خاص که با دیگران متفاوت است در ذهن مجسم می‌شود. گرچه این روش‌ها قابل احترام هستند، اما معنویت فطری، معنویتی است که انسان را به کمال می‌رساند و آزادی فردی و نحوه زندگی دیگران را محترم می‌شمارد. حضرت مسیح می‌گوید: انسان بهتر است دستی دهنده داشته باشد تا دستی گیرنده؛ یعنی انسان باید در جامعه فعال باشد، کار کند، تشکیل خانواده بدهد، و در تربیت صحیح فرزندان خود کوشش کند. زندگی در اجتماع با معنویت، مغایر نیست. برعکس این دو مکمل یکدیگر هستند. انسان می‌تواند همزمان با فعالیت در اجتماع به معنویت نیز بپردازد، زیرا معنویت به معنای رعایت اخلاقیات است.

استاد الهی در دوران قضاوت، هر روز با کشمکش‌های وجدانی مواجه بود، و در تمام این دوران خدا را حاضر و ناظر می‌دید.

س – آیا استاد الهی موسیقیدان هم بوده است؟

ج – موسیقی عرفانی را با سازی به نام تنبور می‌نواخت. شنوندگانش افرادی بودند که غالباً با این سبک موسیقی‌ آشنا بودند. استاد الهی هیچگونه منفعت مادی، پول یا افتخاری را نمی‌ پذیرفت و نمی‌خواست موسیقی‌اش از طریق رادیو پخش شود. از نظر او، معنویت نباید به صورت حرفه در‌آید، بلکه می‌بایست به‌طور رایگان در دسترس دیگران باشد. خداوند رایگان می‌دهد ما هم باید به رایگان در اختیار سایرین قرار دهیم.

س – استاد الهی در دوران زندگانی خود کار کرد و هرگز حاضر نشد، حتی از طریق موسیقی اش، کوچک‌ترین سود مادی را با معنویت بیامیزد.

ج – به نظر من شخصی که در این زمان به معنویت عمل می‌کند، باید در جامعه زندگی کند، همانند سایرین لباس بپوشد و در عین حال فعال، مفید و خدمتگزار باشد. معنویت یک عمل درونی است. پدرم انسان خیرخواهی بود، و در خوشی و ناراحتی دیگران شریک بود. اینکار عمل به معنویت است.